گفتار شماره‌ی ۲۵۸_ زوال شازدگی!؟

3d rendering of golden crown starting to dissolve in particles on white background. Lose power. Destroy reputation. Lower self-esteem.
به اشتراک بگذارید
۵
(۶)

آن شنیدستی، که روزی زیرکی، با ابلهی

گفت: کین والی شهر ما، گدایی بی‌حیاست!

گفت: چون باشد گدا، آن کز کلاهش تکمه‌ای

صد چو ما را، روزها، بل سالها، برگ و نواست؟!

گفتش: ای مسکین، غلط اینک از اینجا کرده‌ای

آن همه برگ و نوا، دانی که آنجا از کجاست؟

در و مروارید طوقش، اشک اطفال منست

لعل و یاقوت ستامش، خون ایتام شماست

او که تا آب سبو، پیوسته از ما خواسته است

گر بجویی، تا به مغز استخوانش زان ماست 

خواستن کدیه است، خواهی عُشر خوان، خواهی خراج

زانکه گر ده “نام” باشد، یک “حقیقت” را، رواست

چون گدایی، چیز دیگر نیست جز خواهندگی

هرکه خواهد، گر سلیمانست و، گر قارون، گداست

انوری(۸۰=؟۵۸۵-؟۵۰۵ه.ق /۱۱۸۹-۱۱۱۲م)

***

کم شود قیمت کالا، چو فراوان گردد

 با فراوانی کالا، ضرر آمیخته اند

قاآنی(۴۵=۱۲۷۰-۱۲۲۳ه.ق/۱۸۵۴-۱۸۰۸م)

شعر اول گفتار

_زوال شازدگی:

 دم‌ها، دنباله‌ها، اذناب، طفیلی‌ها، قفیلی‌ها،

و ابعاد ناخواسته‌ی رشد سرطانی “شته‌های سلطنتی”

 کلمه‌ی “میرزا”_در اواخر دوره‌ی قاجار، و دوره‌ی مشروطیت، و احیاناً، تا حدود پایان جنگ جهانی دوم، و هنوز هم در پاره‌ئی از موارد_ به دو معنی به کار می‌رفته‌ است.  برای تفکیک و وضوح بیشتر معنی کلمه‌ی “میرزا” باید به شیوه‌ی کاربرد آن توجه داشت.

 کلمه‌ی “میرزا”، به صورت “پیشاوند” و“پساوند” به اسم‌ها افزوده می‌شده ‌است. مانند: میرزا جعفر خان _ به صورت افزوده‌ی پیشاوندی بر جعفرخان_ و بهمن میرزا شیبانی_ به صورت پساوند افزوده بر نام بهمن.

 _میرزا، به عنوان پیشاوند اسم

 افزوده‌‌ی پیشاوند گونه‌ی “میرزا” بر سر اسم، معمولاً، به عنوان فردی باسواد و تحصیلکرده، با کمال و فرهیخته، و همچنین سیده‌زادگان_یعنی کسانی که مادرشان “سیده” بوده ‌است_ بشمار می‌رفته‌است. مثل:

 میرزا تقی‌خان امیرکبیر(۴۴=۱۲۳۰-۱۱۸۶ه.ش/۱۸۵۲-۱۸۰۷م)،

میرزا جهانگیرخان شیرازی (۳۳=۱۲۸۷-۱۲۵۴ه.ش/۱۹۰۸-۱۸۷۵م)، مدیر روزنامه‌ی “صور اسرافیل”،

 میرزا کوچک‌خان، سردار جنگل (۴۳=۱۳۰۰-۱۲۵۷ه.ش/۱۹۲۱-۱۸۷۸م)،

و حتی، میرزا رضای کرمانی (۴۹=۱۲۷۵-۱۲۲۶ه.ش/۱۸۹۶-۱۸۴۷) ضارب ترور ناصرالدین شاه، به سبب اینکه او را مردی تحصیل کرده، و از مریدان سید جمال‌الدین اسد‌آبادی (۵۸=۱۲۷۵-۱۲۱۷ه.ش/۱۸۹۶-۱۸۳۸م) می‌دانسته ‌اند.

 شاید “میرزا”، در کاربرد پیشاوندی، برابر با واژه‌‌ی“سِرSir” در انگلیسی باشد. مانند “سر وینستون چرچیل”.

احتمال همانندی میرزا، با کاربرد “Sir” در زبان انگلیسی، این ویژگی را محتمل‌تر می‌سازد، که هر دو واژه به صورت پیشاوند، بر سر اسم کوچک، و نه بر سر نام خانوادگی افزوده می‌شوند.

 برای احترام بیشتر، در خطاب به “میرزا” ها، آنها را با افزایش کلمه‌ی “آقا”، یعنی “آقا میرزا” می‌خوانده‌اند. اما، صورت متداولتر آن، با حذف “قا” از “آقا”، “آمیرزا” بوده‌ است. مانند آمیرزا حسین، آمیرزا جعفر، آمیرزا مهدی آشتیانی، آمیرزا طاهر تنکابنی( ۷۸=۱۳۲۰-۱۲۴۲ه.ش/۱۹۴۱-۱۸۶۳م)_دو فیلسوف مشهور نسل گذشته.

میرزا رضا کرمانی(۱۲۷۵-۱۲۲۶ه.ش)

_”میرزا” به عنوان پساوند اسم

 “میرزا”، به صورت پساوند افزوده، آن هم بر سر اسم کوچک، و نه بر سر اسم فامیل و نام خانوادگی، معنی “شاهزاده” می‌دهد که در کاربرد سریع آن، شاهزاده را به “شازده” تبدیل کرده ‌بوده‌اند. برای نمونه، نام “بهمن میرزا” معادل “شاهزاده بهمن” به کار می‌رفته است.

 در این کاربرد پساوندی_افزوده‌ی میرزا بگونه‌ی پایانه بر اسم_ به احتمال قوی، مانند کاربرد “پرنس” اروپایی بوده‌ است.

 بنابراین “بهمن میرزا” معادل “پرنس بهمن”، یا “شاهزاده بهمن”، همچنین “محمدحسن میرزا”_ ولیعهد بدفرجام احمد شاه قاجار_ معادل “پرنس محمد حسن” یا “شاهزاده محمد حسن”، معنی می‌داده‌ است.

“پرنس”، عنوان مذکر برای “شاهزاده” بوده ‌است، و معادل مونث آن “پرنسس” به معنی “شاهدخت” است.

از شایعات زمان قاجار تا نسل ما است، که می‌گویند آغا محمدخان قاجار، مشهور به “خواجه‌ی تاجدار” از حرص و خشم و، کین توزی و انتقامجویی، به خاطر آنکه او را مقطوع النسل کرده بودند، گفته ‌است:

 _مرا مقطوع النسل کرده‌اید؟؟!! حالا، من از این برادر زاده‌ام، فتحعلی خان _فتحعلی شاه بعدی_ آنقدر توله کشی می‌کنم_و نه جوجه کشی_ که تا قیام قیامت، مردم ایران، از شر “شاهزادگان” قاجار، خلاصی نیابند!!!؟

 بدین ترتیب، آغا محمدخان، مشوق اصلی و با تاکید بر فتحعلی شاه بوده ‌است که هرچه می‌تواند زن بگیرد، و بر شمار تولید مثل‌های خود، “شاهزادگان”، و “شاهدخت”‌ها بیافزاید.

 فتحعلی شاه هم، واقعا، ولیعهد خوب و بسیار حرف شنوی عموی خواجه‌ی تاجدار خودش، بوده‌ است. به گونه‌ای که درباره‌ی شمار زنان و فرزندان او به تحقیق گفته‌اند که:

“تعداد زنان وی را، متفاوت ذکر کرده ‌اند. سرهنگ دروویل فرانسوی که در سال ۱۸۱۳م، به ایران آمده ‌است، تعداد زنان فتحعلی‌شاه را ۷۰۰، و سرهنگ استوارت که یک سال بعد از مرگ او به ایران آمده ۱۰۰، و بی‌نینگ ۸۰۰، و مادام دیولافوا ۷۰۰، و مارخام ۳۰۰، و محمد‌تقی سپهر، مولف ناسخ التواریخ، تعداد زنان فتحعلی‌شاه را، بیش از هزار یاد کرده‌اند. بعضی منابع، تعداد همسران وی را ۱۸۹ همسر، به همراه ۱۴۴ فرزند پسر ذکر کرده‌ اند. و تصریح کرده ‌اند که:

آغامحمدخان، که خود ناتوان از زناشویی بود، همواره، برادرزاده‌ی خود را، ترغیب به ازدواج و آوردن فرزند می‌کرد، و برای هر فرزند جدید، به او پاداش می‌داد.”(مجله‌ی خواندنی‌ها، ۳ بهمن ۱۳۴۹)

“… و این استعداد پدری، به هیچ وجه در نسل آینده‌ی قاجار، عاطل نمانده ‌است، زیرا که بعضی از فرزندان فتحعلی شاه، قدرت این لاف را داشته‌اند که بین ۴۰ تا ۵۰ فرزند و نواده دارند، و یکی از ایشان شیخ علی میرزا با ۵۰ نفر نگهبان، که پسران خود او بوده‌اند در خارج حرکت می‌کرده‌ است.

 هیچ خانواده‌ی شاهی در مورد اطمینان و دوام نسل، هرگز، بهتر از مصداق این نص کتاب آسمانی نبوده است که به جای پدرت، خودت فرزندانی خواهی داشت، که بایستی آن ها را در سرزمین‌های بسیار، شهریار سازی…

 زیرا که یک ولایت یا حاکم نشین در ایران نبوده ‌است، که یکی از این رمه‌ی شاهزادگان، حکومتش را برعهده نداشته‌باشند، و تا امروز_۱۸۸۹م_ هزاران تن از این شاهزادگان، مایه دردسر، برای مملکت شده‌اند.

 اگرچه بعضی از افراد بی‌طالع این دسته، که جمعا مقدار معتنابهی از درآمد دولت را، به عنوان “مقرری”، یا مستمری سالانه، مصرف می‌کنند، اینک شغل و کار خیلی سبک از قبیل منشیگری تلگرافخانه دارند.

 ۵۰ سال پیش فریزر تصویری از نکبتی که در اثر وجود این گروه شاهزادگان عاطل بیکار، در ایران وجود داشت، فراهم ساخته، که بنابر آن، ایشان نه فقط حکومت ایالات و ولایت را در اختیار داشته‌اند، بلکه در هر بلوک و شهری نیز، هر یک از آنها درباری راه انداخته بوده‌ اند، و حرمخانه‌ی بزرگی داشته‌اند. و ملخ‌وار، مملکت را طعمه‌ی خویش ساخته بوده ‌اند.

(لرد کرزن: ایران و قضیه‌ی ایران، ترجمه‌ی غلامعلی وحید مازندرانی، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۶، ج۱، ص۵۳۸ )

فراوانی و کثرت تعداد شاهزادگان قاجاری، در میان عموم مردم نیز، به طنز و کنایه شهرت داشته‌ است که:

“تو سر سگ بزنی، شازده یا شاش دخت، وق‌وق می‌کنه…”

 “کک و شتر و شاهزاده، همه جا ریخته”(یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه‌ی ابراهیم فتاحی، نشر نی، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۹، ص۳۹)

لرد کرزن( ۱۹۲۵-۱۸۵۹م)، از رجال و سیاستمداران معروف بریتانیا، که در ۱۸۸۹ با عنوان خبرنگار روزنامه تایمز به ایران آمد. در بازگشت به مطالعات وسیعی در باب ایران پرداخت و در ۳۱ سالگی به تحریر کتاب ایران و قضیه ایران مشغول شد.

_شازده احتجاب، رمانی در زوال شاهزادگی

“شازده احتجاب”_اثر گرانقدر نویسنده‌ی فقید، هوشنگ گلشیری(۶۲=۱۳۷۹-۱۳۱۶ه.ش/۲۰۰۰-۱۹۳۸م)_ در سطحی ادبی، افول و در پوکیدگی اشرافیت قاجاری را، در گزارشی از شخصیت، زندگی و رفتار شاهزاده‌ای نمادین از قاجاریه نشان می‌دهد. این اثر، روی دیگر خواری و بی حرمتی شازدگی را که در عرف ایرانیان، به مثال “سر سگ بزنی، شازده وق وق می‌کند” را به سبب اهمیت این پدیده در اجتماع ایران، در سطحی ادبی تصویر کرده است.

 از اثر گلشیری _ شازده احتجاب _ به کارگردانی ارزنده‌ی بهمن فرمان آرا(+++۱۳۲۰ه.ش/۱۹۴۲م)، در سال ۱۳۵۳ه.ش، فیلمی به زمره‌ی آثار برجسته‌ی هنر هفتم نیز، اهدا گردیده است.

زنده یاد هوشنگ گلشیری(۱۳۷۹-۱۳۱۶ه.ش) نویسنده ایرانی، سردبیر مجله کارنامه، و از تاثیر گذارترین داستان نویسان معاصر ایران

_فرق”آغا” با”غین”!؟ و”آقا” با “قاف”!؟

 از میراث زبان مغولی است، که برای عنوان احترام آمیز یاد کرد نام‌های مذکر، کلمه‌ی “آقا” با “قاف” را به کار می‌برده‌اند. که هنوز امروزه نیز، بسیار متداول و مشهور است. لکن، آنچه که امروزه دیگر، کمتر، به کار می‌رود_اگر نگوییم اصلاً به کار نمی‌رود_ کاربرد “آغا” با “غین”، برابر مونث “آقا”، با “قاف”، برای زنان محترم و خاتون‌ها بوده‌ است. چنانکه هنوز هم، در مشهد، از مسجد گوهرشاد آغا (با غین) یاد می‌شود.

برای تشخیص، و یا شاید تحقیر، به سبب اختگی آغا محمدخان قاجار(۵۵=۱۱۷۶-۱۱۲۱ه.ش/ ۱۷۹۷-۱۷۴۲م)_بنیانگذار سلسله‌ی قاجاریه_همواره، حتی در کتاب‌های تاریخ مدارس، او را “آغا”_با “غین”_می‌نامیده ‌اند. مثل اینکه، او را، “مونث” یا “زن” فرض کرده باشند.

 حول و حوش جشن‌های شاهنشاهی۱۳۵۰ه.ش/۱۹۷۱م، یکباره ملاحظه شد، که در بسیاری از نوشته‌ها، حتی نوشته‌های جراید، دیگر از آغامحمدخان، مانند گذشته با پیشوند “آغا” یاد نمی‌شود. بلکه او را همسان مردان، “آقا”_با “قاف”_ یاد می‌کنند، یعنی “آقا محمدخان قاجار”.

 رمز این دگردیسی و جابجایی “آقا”_با “قاف”_ به جای”آغا”_با”غین”_ در ذکر نام آغا محمدخان قاجار را، استاد فقید دکتر باستانی پاریزی برای این صاحب قلم، چنین فراگشود که:

از چند ماه پیش از آغاز جشن‌های شاهنشاهی، بخشنامه‌ئی محرمانه، برای بخش تاریخ دانشگاه تهران به دست ما رسید، که دستور اکید داده ‌بودند، که از این پس، در همه‌ی گفته‌ها و نوشته‌ها، در کتاب‌های درسی تاریخ، ذکر نام “آغا محمدخان” دیگر با “غین”، یعنی “آغا” گفته و نوشته نشود. بلکه، همواره از او، مثل تمام رجال، “آقا” با “قاف”، یاد شود: “آقا محمدخان قاجار”!!؟

 استاد فقید، باستانی پاریزی، که همیشه نقدها و سخنانش با طنزی خاص آذین می‌گشت، با لبخند، به روایت از، بیتی از حافظ گفت، بله:

“پیر ما، گفت: خطا، بر قلم صنع نرفت!

 آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد!

 پدر “مصلحت سیاسی” بسوزد!؟ ظاهراً، در آستانه‌ی جشن‌های بزرگ شاهنشاهی، و کوروش ستایی، کشتیبان را، سیاستی دگر آمد بوده ‌است که:

 بنا بر مصلحتی بزرگ‌تر_ اعطای اعتبار حرمت و قداست به نظام شاهنشاهی_ می‌بایستی از آن، عیب زدایی شود، به والایی ستایش گردد، و هرگونه عیب آن، زدوده و پوشیده گردد. و”اَخ‌اَخ”های آن، به “بَه‌بَه”ها، والایش پذیرد!!؟ از اینرو، هر نقطه ضعفی، از جمله اشارات تحقیرآمیز، به اختگی خواجه‌ی تاجدار، و نامیدن او، چون زنان بزرگ، به “آغا”، ممنوع گردد. زیرا، او هم یک “آقا” و به ویژه، از افتخارات نظام شاهنشاهی ایران، بشمار می‌رفته ‌است!!؟؟

_مثلث برمودای سیاسی

 حدود سه سال بعد، در اسفند ۱۳۵۳ه.ش/۱۹۷۵م، در اعلام رسمی حزب رستاخیز، پهلوی دوم، سه رکن، از یک مثلث برمودای سیاسی جدید خود را، چنین ابلاغ فرمود:

برای هر ایرانی شریف، لازم است، برای اعتلای اهلیت خود، و ورود به حزب رستاخیز ایران، به سه رکن اهلیت جوید:

۱)_اعتقاد و اعتراف به قانون اساسی ایران_ البته با تفسیرهای خاص شاهانه از مواد آن_ و نه چنانکه در اصل، همه آن را، ضد خودکامگی پادشاه، خوانده و می‌دانسته‌اند!!؟؟

۲)_ اعتقاد به سنت مقدس شاهنشاهی ایران

۳)_عضویت صمیمانه، در تنها حزب یگانه، “حزب رستاخیز ایران”

 هر که نخواهد، بسم الله… . جایش یا در زندان است، و یا در صورت تخفیف، درخواست گذرنامه کند، و از ایران برود. جایش در ایران نیست. زیرا، او خائن است. (جلال رفیع: اطلاعات ۸۰ سال، ج اول، ص ۲۹۶، اول اسفند ۱۳۵۳، انتشارات اطلاعات/ روزنامه‌ی آیندگان، اول اسفند۱۳۵۴، ص۷/ همچنین رک به کانال‌های اینستاگرام و تلگرام “فردا شدن امروز” گفتارهای۱۳۸ ،۱۳۹ ،۱۴۴ ،۱۵۰، ۱۵۵)

ترمیم دیکته‌ی “قاف” به جای “غین”در نام آغا محمدخان قاجار، از برکت رهگذر این سیاست جدید کشتیبان شاهنشاهی، صورت گرفته ‌است. یعنی، خواجه‌ی تاجدار نیز، پس از نزدیک به دو قرن_دقیقا، صد و هفتاد و چهار سال(۱۳۵۰-۱۱۷۶ه.ش)_از این موهبت و برکت، بی‌نصیب نمانده‌است؟؟!!

نگاره‌ئی از آغا محمد خان قاجار

_حکایت شازده‌ی درِ گیوه گشاد

تلاش برای تکمیل شجره‌ی موالید قاجار

تیمسار سپهبد امان الله میرزا جهانبانی (۷۹=۱۳۵۳-۱۲۷۴ه.ش/۱۹۷۴-۱۸۹۵م)، که البته در دوران پهلوی اول، کلمه‌ی “میرزا” از پایان اسمش، به عنوان شاهزادگی قاجار، حذف شده بود؛ به عنوان سپهبد امان‌الله جهانبانی، در “حسرت دوران طلایی قاجار!!؟”، برای پرنس‌های با پساوند “میرزا”، و به گونه‌ای نوستالژیک، برای احیای “شجره‌ی مبارکه‌ی خاندان، و شاهزادگان قاجار!؟”، هرجا که نام “شازده‌”ای را می‌شنیده ‌است، فورا، کوشش می‌کرده ‌است که مشخصات خانوادگی او، پدر و مادرش را، یادداشت کند، و معین نماید، که آن شاهزاده‌ی معزول، دست کم در گذشته، در کدام شاخسار از شجره‌ی خاندان بزرگ قاجار، قرار داشته‌است!!؟

روزی ظریفی در جمعی بیان می‌کرد که من با تیمسار جهانبانی، و دو سه نفر دیگر، به سفری تفریحی در تعطیلات، به طرف شمال می‌رفتیم. در جاده‌ی چالوس، نزدیک یک قهوه خانه برای رفع خستگی، ماشین ما به خواست تیمسار توقف کرد، و ما پیاده شدیم که در آنجا، چای و صبحانه بخوریم.

هنگامی که صاحب قهوه خانه آمد و با احترام پرسید، آقایان چیز دیگری لازم دارید؟ تیمسار به او گفت: آیا اینجا، قلیان هم هست، قلیانی برای ما چاق کنید؟

 در این هنگام صاحب قهوه خانه سر بلند کرد، و به یک سو با صدای بلند گفت:

 _شازده، بیا یک قلیون چاق کن، برای جناب تیمسار!!

در این زمان، تیمسار، فورا، از جیب خود قلم و کتابچه‌ئی را درآورد، و از صاحب قهوه‌خانه پرسید:

_آقای محترم، این شازده، از خاندان کدام شاهزاده‌های قاجار است؟! آیا پدر و مادر و کس و کار دیگرش را، می‌شناسید؟!

 صاحب قهوه‌خانه، با خونسردی گفت:

_نه جناب تیمسار! این آدم، از بس “در گیوه گشاد!؟” است و، تنبل خان کامل است، ما او را “شازده” صدا می‌کنیم!!؟؟

 البته به جای عبارت “در گیوه گشاد”، عبارت بی‌ادبانه‌ی دیگری را به کار برد، که مربوط به “مخرج اسقاط اضافات” یا به دیگر سخن “ضد مافوق” او به شمار می‌رفت، که ما جرات ذکر عین سخن او را، نداریم!!؟

آن روز خلق تیمسار، از این حکایت چنان تنگ شد، که قلیان را نکشیده، وا پس زد‌.

 این، نمونه‌ی برداشت مردم عادی از عنوان “شازده”_شاهزادگان قاجاری_ به شمار می‌رفت که آنان از شدت کثرت تعدادشان، ناچار، تنبل، بیکاره، بیعار و تن پرور شده بودند، و همانند طفیلی‌ها و قفیلی‌ها، زالو وار، خون مردم را می‌مکیدند و بیشتر خاطره ها و تاریخ های باقی مانده از آن زمان، شاهد این مرتبه‌ی فرودست اخلاقی، از فراوانی شاهزادگان قاجار، آکنده است.

 آری، “کم شود قیمت‌کالا، چو فراوان گردد!”

و این درست، مدلول همان حدیث واره‌ی اصل دیالکتیکی در کلام اسلامی است که می‌گوید: “الامرُ اذا جاوزَ حدَه اِنعکسَ الی ضِدِّه”: هرگاه امر، پدیده، یا رویداد یا جنبشی، یا به طور خلاصه چیزی، از حد خود تجاوز کند، به ضد خود، بدل می‌گردد.

 نمونه‌هایی از خودکشی‌های انتحاری تروریست‌ها، نشان داده ‌است که وقتی سختگیری و سرکوبی به افراط کشیده می‌شود، یکباره، افرادی با ناترسی هراس انگیزی، سر بر می‌آورند، که برای ضربه زدن به دشمن، با جلیقه‌های انتحاری، نخست از جان خود می‌گذرند، و سپس به درون دشمنان می‌روند، تا با فشار دکمه‌ی جلیقه‌ی انتحاری خود، به انتقام جویی پردازند. و یا در ماشین نشسته، و با حرکت و سرعت حداکثر، به درون جمعیت‌ها و پیاده‌روها، و فروشگاه‌ها، و بازارها و تیمچه‌ها، می‌تازند، و دهها و صدها نفر را، نابود می‌کنند. درحالی که مسلم است، خودشان نیز، از قربانیان آن حادثه، خواهند بود، و حتی احتمال یک در هزار نیز، ممکن نیست، که آنها جان، به سلامت از آن فاجعه، به در برند!!؟ آنها، با پیشمرگی نشان می‌دهند، که واکنش به سرکوب، حتمی است. و سرکوب‌ها، همیشه جواب دلخواه را نمی‌دهند. انقلاب ۵۷، از جمله پاسخ به مثلث برمودای ایدئولوژیک پهلوی دوم، اعتراضی سخت بنیان‌کن، به شمار رفته‌است!!؟؟

_گرایش احتمالی پهلوی اول،

به تولید مثل فراوان “والاگهرها!؟”

 بجای”شاهزاده‌ها!؟”

تلنگری روانکاوانه:

تاج الملوک(۸۶=۱۳۶۰-۱۲۷۴ه.ش)، همسر پهلوی اول، ملکه‌ی مادر، در باره‌ی زنان متعدد همسرش_پهلوی اول _با ظرافت و سیاست زنانه، سبب علاقه‌ی پهلوی اول، به همسران مختلف را، به افراط میل جنسی او، نسبت نمی‌دهد!!؟؟ بلکه می‌گوید، او چون دوست دارد “فرزندان زیاد”ی داشته باشد، “همسران متعدد” اختیار کرده‌است:

“… رضا آدم بی عاطفه‌ئی نبود.اگرچه بروز نمی‌داد و آشکار نمی‌کرد. اما به خانواده‌اش علاقه‌ی زیادی داشت…واقعیت این است که پس از تولد محمدرضا و اشرف، بعلت افزایش مسئولیت‌های او، در سمت فرمانده‌ی کل قوا، و پادشاه مملکت، نسبت به من، که همسرش بودم، آن حرارت و علاقه‌ی قبلی را نشان نمی‌داد. ازدواج های بعدی او هم، نه به خاطر علاقه به زن، بلکه به خاطر افزایش تعداد فرزندانش_(والا حضرت‌ها، و والاگهرها)_بود و بس!!؟؟؟

رضا بعد از من، دو ازدواج دیگر انجام داد، و از مجموع این چهار ازدواج_صفیه(۱۲۸۱ه.ش)، تاج الملوک(۱۲۹۴ه.ش)، توران امیر سلیمانی(۱۳۰۰ه.ش)، عصمت دولتشاهی(۱۳۰۲ه.ش)_صاحب ۱۱ فرزند شد.

رضا…حتی در مورد ازدواج با توران امیرسلیمانی مادر غلامرضا، از من اجازه گرفت، و قسم خورد، که اگر من اجازه ندهم، ازدواج مجدد نخواهد کرد!!؟؟

من با کمال میل و رضایت، به او گفتم که می‌تواند زن بگیرد.

اولا، می‌دانستم که رضا بچه دوست دارد، و من دیگر نمی‌توانم برایش بچه بیاورم. دوم این که، او حالا “رضا شاه”، قدر قدرت بود. و هر کار می‌خواست، می‌توانست انجام دهد!!؟

بنابراین، باید قدر تواضع او را می‌دانستم، و وقتی احترامم کرده، و از من اجازه خواسته، “باید!”، این اجازه را به او، می‌دادم.”(وبسایت “گذری بر تاریخ معاصر”، زندگی تاج‌الملوک)

احتمالاً پهلوی اول، آگاه و ناآگاه، در پیکار با کثرت هر جایی شاهزادگان قاجار، که از عواقب و عوارض سلطنت قاجار بشمار می‌رفته‌ اند، خواسته ‌است خود نیز، “والا گهر”هایی بسیار_از شاپورها، و شاهدختها_ از خاندان پهلوی تکثیر کند، تا خود، درختی تک شاخه به شمار نرود. بلکه درخت شاه بلوطی، انبوه از شاخه‌های بسیار والا گهرها و والاحضرت‌های پهلوی را، به جامعه‌ی ایران، عرضه دارد!!؟؟

_کثرت اولاد، یکی از شناسه‌های “شیخوخیت” در میان اعراب 

حتی در میان عرب‌ها، یکی از نشانه‌ها و شناسه‌های سه‌گانه‌ی شیخوخیت _افزون بر کثرت سن، یعنی سالمندی، کثرت همسران و هم‌خوابه‌ها_ کثرت اولاد، به شمار می‌رفته‌است.

_کثرت اولاد، و پایداری سلطنت پهلوی

در نتیجه، در دوره‌ی پهلوی نیز، فراوانی فرزندان _کثرت والا گهرها، شامل شاپورها و شاهدخت‌ها، یعنی فراوانی هر دو جنس_ لازمه‌ی تنفیذ ریشه‌مندی قدرت، و استواری حکومت، در گستره‌ئی بس فراخ‌تر، در نظام سلطنت موروثی، بشمار می‌رفته‌است.

حتی در میان توده‌ها، نداشتن فرزند را، به “اجاق کوری!!؟” تشبیه می‌کرده‌اند، و داشتن فرزندان بسیار را_افزون بر داشتن نیروی کار فراوان_ به داشتن ثروتی از گویندگان کثیر لااله‌الاالله، که موجب دریافت هرچه بیشتر رحمت الهی می‌دانسته ‌اند، همانند می‌ساخته‌اند.

_اشرافیت سلطنتی، و کثیر الاولادی

در نظام های سلطنت موروثی، عموما، کثرت فرزندان، بزرگی و گستره‌ی افق قلمرو سلطنت را، در هر حال به عنوان طبقه‌ی اشرافیت حاکم، پیوسته در طول تاریخ، به رخ توده‌ها و طبقات فرو دست، فرو در می‌کشیده‌است. و تداوم آن را، ریشه دارتر می‌کرده‌است، و فرا دستی آنان را بر توده‌های بی‌دفاع، سلطه‌ی هر‌چه بیشتر می‌بخشیده‌است.

_سلطنت، فقط موضوع یک شاه تنها و ساده نیست

این گفتگوی ظاهرا دراز، درباره‌ی شاهزادگان و شاهدخت‌ها، و والاگهرها، بخوبی نشان می‌دهد که “نهاد_سلطنت”، پیچیده‌تر از آنست که ساده و مختصر پنداشته‌شود. بلکه جهاز مرکب و در هم در پیچیده‌ای است، که فقط به یک تن، “شخص پادشاه” منتهی نمی‌گردد!؟ و عوارض و عواقب و اذناب دارد، که آنقدر می‌خواهند، و مردمان را زالو وار می‌مکند، که امکان هرگونه “عدالت اجتماعی”، و برابری نسبی، در برخورداری از امکانات محدود موجود، در جامعه‌ها را، غیر ممکن می‌سازند!!؟

 از اینرو “زنده‌ باد شاه” و“جاوید شاه” معنیش این است که همه‌ی عوارض گسترده، از جمله طفیلی‌ها و شته‌های بسیار فراوان کثیر، بر سر توده‌های بینوا، و نابرابری اجتماعی در میان آنها، برای همیشه، جاوید بماند! این، یک نفرین بلاخیز است!! نه، یک دعای خیرخواهی راستین!؟

 شایسته است، دهانها را، از چنین نفرینی نامطهر، به خیال دعا بر جان یک تن، فرو شو‌‌‌یند!

پاینده آنان که، نه بر جنبه‌ی تعارضی_ تنازع بقای گرگ واره‌های زالو صفت_بلکه بر تعاون بقای نوع دوستی جامعه‌ها، آگاهانه، همواره، در تلاشند.

درود بر کسانی که، با نیت پاک خدمت به خلق، پای در راه هدایت و خیر راستین، فرو در می‌نهند!!

و السلام، علی من اتبع الهدی

تاریخ انتشار در کانال تلگرام فردا شدن امروز: جمعه ۱۷ آبان ۹۸/ ۸ نوامبر۲۰۱۹

تاریخ انتشار در سایت خط چهارم، با تجدید نظر: یکشنبه ۱۱شهریور ۱۴۰۳/ ۱ سپتامبر ۲۰۲۴

 

این گفتار را چگونه ارزیابی می کنید؟ لطفا ستاره‌ها را، طبق خط فارسی از راست به چپ، انتخاب فرمایید ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ ضعیف، معمولی، متوسط، خوب، عالی

متوسط ۵ / ۵. ۶

یک دیدگاه

  1. طبق معمول با گفتاری پربار و شیرین از تاریخ ایران روبرو شدم که به اطلاعاتم افزود. استفاده از مرجع های گوناگون اعتبار این گونه گفتارها را دوچندان می‌کند. استفاده های مداوم از اشعار و ضرب المثل ها به جذابیت این گفتارها افزوده است.
    مستدام و سلامت باشید تا همچنان از گفتارهای پربار شما برای سالهای در پیش استفاده کنیم.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *