بانو سیما رفیعی، مترجم و پژوهشگری که بیش از هر کس دیگری در آشنا ساختن عزیزان ما، به نهضت استثنایی برابری سفید و سیاه، در افریقای جنوبی، سهیم بوده اند.
در همان دورههای آغازین ماه عسل طلوع آزادی، و افول آپارتاید در افریقای جنوبی، بانوی فرهیخته، سیما رفیعی، پژوهشگر و مترجم، یک تنه به فکر افتاد که خود، سری به افریقای جنوبی بزند، و اوضاع را از نزدیک بررسی کند. و احیانا، مصاحبهها و آثاری طراز اول را فراهم آورد، و برای تشنگان وطنش، ایران عزیز، به ارمغان باز آورد. البته با دشواریهای بسیار _از شخصی و بین المللی_ یک تنه، سرانجام، بی هیچ پشتوانهی مطبوعاتی، بانو رفیعی خود را به افریقای جنوبی رسانید.
از جمله آثاری را که بانو رفیعی، جمع آوری نموده است، کتابها و مقالات و مصاحبههایی است که به زبان انگلیسی در افریقای جنوبی انتشار یافته، و مهمترین اطلاعات اولیه را دربارهی نهضت آزادی، و پیکار با نژاد پرستی( آپارتاید) را در افریقای جنوبی در اختیار تشنگان آگاهی و معرفت دربارهی آن بخش از نوزایی قارهی افریقا، قرار میدهد.
بانو رفیعی، از میان تحفههای معرفتی ره آورد سفرش به افریقای جنوبی، نخست سه کتاب را، به شرح زیر، ترجمه نموده و به ترتیب به انتشار آنها همت گماشته است:
۱)_ رهبری به شیوهی مادیبا، تالیف مارتین کالونگا باندا(؟-؟)، به ترجمهی بانو رفیعی، در ۱۲۰ صفحه، از انتشارات عطایی، چاپ اول سال ۱۳۸۹ه.ش/۲۰۱۰م.
۲)_ راه طولانی بسوی آزادی، خاطرات نلسون ماندلا، تالیف خود وی، ترجمهی بانو رفیعی، در ۱۵۸ صفحه، انتشارات عطایی، چاپ اول ۱۳۹۲ه.ش/۲۰۱۳م.
۳)_راه ماندلا، تالیف ریچارد استنگل (تولد ۱۹۵۵م/ ۱۳۳۴ه.ش)، به ترجمهی بانو رفیعی، در ۲۰۰ صفحه، انتشارات عطایی، چاپ اول سال ۱۳۹۴ه.ش/ ۲۰۱۵م.
بطوریکه خوانندگان گرامی، ملاحظه میفرمایند، ناشر این کتابهای ارزنده_ انتشارات عطایی_ همان نخستین ناشر آثار نویسندهی خط سوم، و خط چهارم است.
بی تردید، انتشار این آثار، موجب نقدها و بررسیها، و مصاحبههای مختلفی گردیده است، که بسیار سریع و زود خوانندگان ایران را، به یکی از نخستین آگاهان به نهضت مبارک رهایی بخش افریقای جنوبی، از اسارت نژاد پرستان آپارتاید، قرار داده است.
از اینرو بخشی از اندیشههای خود ما را نیز، سخت متوجه نهضت و مسیری گردانید، که همواره خواهان آن بوده ایم. از اینرو خط چهارم، اجازه میخواهد که، این گفتار را که از جمله به بررسی آزادی و آزادگی، و تفاوت آنها با یکدیگر، و همچنین نیاز آن دو به یکدیگر پرداخته شده است، فروتنانه، به بانوی فرهیخته، سیما رفیعی تقدیم دارد، که در بیداری و آگاهی مبارک در این راه، با همه دشواریها، پیشگام بوده است.
با تقدیم ارادت، احترام و سپاس_ از طرف همه دست اندرکاران خط چهارم
_المپیاد ورزشی، و آموزشی
اصطلاح “المپیاد“، یک اصطلاح قدیمی یونانی است که، برای مسابقات ورزشی، هر چهار سال یکبار، از سال ۷۷۶ قبل از میلاد، در یونان باستان، آغاز شده بوده است. و امروزه نیز همچنان، هر چهار سال یکبار، المپیاد ورزشی، بگونهی بین المللی، با شرکت ورزشکاران جهانی، از ملتهای مختلف تشکیل میشود، تا قهرمانان جهان، در هر رشته انتخاب گردند. معمولا، به برندگان اول این مسابقات، مدالهای طلا اهداء میگردد.
نماد بازیهای المپیک، پنج قاره: اقیانوسیه به رنگ آبی، آسیا به رنگ زرد، آفریقا به رنگ سیاه، اروپا به رنگ سبز، و آمریکا به رنگ قرمز.
به موازی اصطلاح المپیاد ورزشی، از نیمهی دوم قرن بیستم_ دقیقتر گفته شود، سال ۱۳۳۸ه.ش/۱۹۵۹م_ در کشورهای اروپایی به این فکر افتادند، که یک نوع المپیاد بین المللی در رشتهی علوم به اصطلاح دقیقه نیز، تشکیل دهند، و برندگان بین المللی، از میان دانش آموزان دبیرستانهای جهان، برندگان نخبهی آنها انتخاب شوند، و نفر اول آنان نیز با مدالهای طلا، مفتخر گردند. منظور از علوم دقیقه، در آغاز رشتهی ریاضیات بوده است، و در سالهای بعد رشتههای فیزیک، شیمی، بیولوژی، و، و، و بدانها افزوده گردیده است.
لوگوی المپیاد جهانی آموزشی
حتی، خوشبختانه در ایران نیز، نهادی ویژه، از شاخههای وزارت علوم، مسئول برپاداشت ویژهی المپیاد، این سنت مبارک پر افتخار گشته است!!؟
از اینرو، ایران نیز، در سال ۱۳۶۴ه.ش/ ۱۹۸۵م، به المپیاد جهانی پیوست، و دانش آموزانی را، نخست در ایران انتخاب کردند، و به کشورهایی که هر ساله، در آنها المپیاد جهانی تشکیل میگردید، اعزام داشتند.
یک نکتهی گفتنی، در مورد فاصلههای میان تشکیل هر المپیاد آموزشی، بر خلاف المپیادهای ورزشی آن است که، المپیادهای ورزشی، دقیقا به فاصلهی هر چهار سال یکبار تشکیل میگردد. ولی، المپیاد آموزشی، عموما، سال به سال انجام میشود، که البته گهگاه به سبب مشکلاتی در روابط بین الملل، رعایت این فاصلهی یکساله، بر هم میخورد، و بگونهئی استثنایی، فواصل آن، دو سه ساله هم شده، و میشود.
_مریم میرزا خانی؟!:
بانوی اول المپیاد آموزشی از ایران
نام آورترین برندهی المپیاد ریاضی از ایران، شادروان فقید مریم میرزا خانی بوده است(۴۰=۱۳۹۶- ۱۳۵۶ه.ش/۲۰۱۷- ۱۹۷۷م).
شادروان #مریم_میرزا_خانی، نخستین برندهی دو المپیاد، بشمار میرود. نخستین بار در هنگ کنگ، در سال ۱۳۷۳ه.ش/ ۱۹۹۴م_ در ۱۷ سالگی_ و دومین بار در کانادا، سال ۱۳۷۴ه.ش/ ۱۹۹۵م_ در ۱۸ سالگیاش_ برندهی اول جایزهی المپیاد ریاضی میگردد. شادروان مریم میرزا خانی، در هر دو آزمایش المپیاد ریاضی، برندهی مدال طلا گردیده است!!؟
مریم میرزا خانی، دومین نفر از سمت چپ.
برد مضاعف مدال طلا، دو بار، در آزمایشهای ریاضی المپیاد آموزشی، از سه جهت یک بمب ساعتی، یک زلزله، یک “طوفان آیدا” بوده است. زیرا مریم میرزا خانی، سه کار استثنایی کرده، و سه معیار استنداردِ دوران ساز را، بدست داده است!!؟
۱)_نخست آنکه، مریم میرزا خانی یک زن بود، با شکستن طلسم همهی پیشداوریهای جهانی، دربارهی نابرابری زنان، در برابر مردان!؟؟_که یک زن نیز، میتواند همانند مردان، حتی در رشتههای آموزشی و دانشی، و علوم دقیقه، مانند ریاضیات، در پیشرفتی، همانند نابغهها، پیروز گردد!!؟ کوتاه سخن، مریم میرزا خانی، از افتخارات “نهضت مثبت #فمنیسم جهانی” نیز، بشمار میرود!!؟
۲)_و دوم اینکه، او یک ” #جهان_سومی” بوده است، از ایران؛ که در برابر مترقیترین کشورهای جهان، او_ یعنی مریم میرزا خانی_ پیشرفت خود را، در معرض داوری جهان، قرار داده است، که جهان سومی نیز، میتواند چون پیشروترین افراد جهان اول _و یا حتی فراتر از آنان_ از تحقق تعالی بلوغ، برخوردار گردد!!؟
۳)_مریم میرزا خانی، نماد کلیدواژهی آرزومندی را، برای افراد و والدین دلسوز، در جهان اول و سوم، اینچنین بدست داده است که:
۱/۳)_برای افراد: کاش ما هم، میتوانستیم، مانند مریم میرزا خانی، در المپیاد آموزشی جهانی، بدرخشیم، و در بالاترین رتبه_ رتبهی اول_ پیروز گردیم؟؟!
۲/۳)_برای والدین: کاش فرزندان ما هم، میتوانستند، همانند مریم میرزا خانی، در المپیاد آموزشی شرکت کنند، و پیروز و موفق گردند؟؟!
مریم میرزا خانی در حال تدریس ریاضیات
_میرزا خانی_یک اینشتین مونث؟؟!
پارهئی از داوران منصف، استعداد ریاضی بانو مریم میرزا خانی را، با اینشتین مقایسه کردهاند_ یک اینشتین مونث!
افسوس که دست غدار بیماری و مرگ، در چهل سالگیاش، ما را از برخورداری دهها سال دیگر، از دریافت تابش نبوغ و افتخار او، محروم گردانید.
_جواز صدور آسان مغزهای درخشان؟!
به کشورهای پیشرفتهی جهان
یکی از امتیازات فوق العادهی قهرمان المپیاد، در رشتههای آموزشی شدن، بویژه برای جهان سوم، این بوده است که، به ناامیدان، امکان برخورداری از تحصیلات عالیه در بزرگترین دانشگاههای جهان را داده و میدهد، که به آسانی از امتیاز و فرصت مورد پذیرش قرار گرفتن، و حتی بورسهای تحصیلی رایگان برخوردار گردند!؟!؟
مهاجرت، یا فرار مغزها!؟؟
_المپیاد آموزشی علمی؟؟!
نامی تازه، برای آرزو، و استعدادی کهن
این گرایش و امید بالقوهی المپیادی، که یک انسان با شعور، و با استعداد، و با نبوغ، از جهان و مکانی عقب مانده، بتواند به قلمرو کشورهای پیشرفته تر راه یابد، یک آرزو و حتی میتوان گفت، از آثار غریزی بشر_ حتی در جنبهی مثبت تنازع بقاء_ از دیرباز، سخت جاندار و پویا، در چالشها، و تلاشهای ویژه وجود داشته است؛ بدین ترتیب، نام و عنوان “المپیاد آموزشی“، نامی بس تازه، برای پدیدهئی بس کهن، بشمار میرود!!؟؟
_فرار مغزها، یا صادرات انسانهای المپیادی؟؟!
ایران، در سالهای اخیر، یکی از مهمترین کشورهای صادر کنندهی مغزهای درخشان، از جمله انسانهای المپیادی، به کشورهای پیشرفتهی جهان بوده است!!؟
بسیاری میاندیشند که، این صادرات و فرار مغزهای درخشان، از ایران، یکسره، یک فاجعه، و به تمامی، به زیان ایران است!؟؟ و وطن ما، ایران را، هر چه بیشتر از داشتن مغزهای درخشان، تهیتر، تنگدستتر، و فقیرتر میسازد!؟؟
شاید، بظاهر، تا حدی کم و بیش چنین بنظر فرا آید!!؟ اما، در واقع، در نهایت امر، یعنی در واپسین تحلیل فرجام نگر، به سبب فراز و فرودهای پیوستهی دیالکتیکی، همهی این هجرت مغزهای درخشان را، به کشورهای پیشرفتهی جهان، نمیتوان یکسره، زیان، فاجعه، و خسران مبین دانست!!؟ زیرا، اینان، این انسانهای دارای مغزهای درخشان، همانند المپیادیها_ سرانجام پرچمدار ستون پنجم فرهنگی ایران، در کشورهای دیگر بشمار میروند!!!؟
جهان، زمانی باید همه کشورهایش، و همهی جهانهای اول و احیانا دوم و سومش در آگاهی و دانش، هماهنگ، و کم و بیش، برابر گردند!!؟ چون جز این وحدت هماهنگ کنندهی داناییها، و آگاهیها در جهان، هیچ گاه، جهان، به یک دهکدهی فاضله مهر آمیز، صلح آفرین، رامش بخش، و تعاونی در همدلی و هم اندیشی و همیاری، نمیتواند تبدیل گردد!!!؟
_باز هم هنوز، ناگفتههایی
دربارهی المپیادیهای آموزشی
اما هنوز، همهی گفتنیها، دربارهی انسانهای المپیادی، گفته نشده است. زیرا، از جمله آگاهی، بر پارهئی از ویژگیهای آنها، از ضرورت اولویت، در برنامه ریزیها، و تعیین تکلیف انسانها، در روابط خود، با یکدیگر، برخوردار است.
نخست آنکه: ” نه هر کس شد مسلمان، میتوان گفتش که سلمان شد…، و، و، و” !؟؟ یعنی، نه آنکه هر کس، المپیادی در رشتههای علمی و آموزشی گردید، انسانی خیرخواه، دور از حسادت و رقابت، نمونهی اعلای یک انسان تعاونی، همدل، همزبان و همکار، با دیگران میگردد!!؟ سوکمندانه، بسیاری از المپیادیها، با احساس رقابت شدید، نسبت به همردیفان خود، برخورد مینمایند!!؟ این “رقیب مسلکان المپیادی“، گوئیا که #گلادیاتورهایی در نبرد نهایی با یکدیگر اند.
گلادیاتورها، عموما، پیروزی و سعادت خود را، در ناکامی، شکست، و حتی مرگ رقیب دیگر خود، میپندارند!؟؟ باز هم با کمال تاسف، باید گفت که، بالغ بر هشتاد تا نود درصد المپیادیها، در کشاکش چنین بحران کابوس زای رقابتی، نسبت به یکدیگر ،به سر میبرند. اما همان درصد اندکی که خیرخواه و هواخواه پیروزی همردیفان دیگر خود نیز هستند، جهان را دچار شگفتی میسازند و امید آیندهی بهتری را در دلها شعله ور میگردانند؟!؟!
البته، راهها و شیوههایی وجود دارد که، میتوان از شدت رقابتها کاست، و حتی بسیاری از این رقابتها را، به همکاری و همدلی بدل نمود. اما، پرداختن بدانها به فرصتی بیشتر، و کنکاشی ژرفتر و گسترهئی فراختر، نیازمند است که، در اینجا جای آن نیست.
این اشاره، به جنبهی بالقوهی مثبت اثر المپیاد آموزشی در شخصیتها، تا حد بسیاری میتواند، پارهئی از افراد مردد را، خوشحال و امیدوار سازد، که همکاری و همدلی، در میان مغزهای درخشان، از جمله المپیادیها، نه تنها ناممکن نیست، بلکه هم اکنون نیز، وجود دارد، و به امری شدنی و ممکن، بدل گشته است!!؟
_برندگان نوبل، المپیادیهای همدل
فرایند اهدای جوائز نوبل، بخوبی این امکان همکاری را، میان افرادی با مغزهای درخشان نشان داده است. کم نیستند کسانی که، بطور مشترک، دو، سه و یا چهار نفر، به دریافت جوایز نوبل مفتخر شده اند، و نه تنها، با یکدیگر رقابت نکرده، و نیز به رقابت نمیپردازند، بلکه، گویی همانند نفسی واحد، از یک وحدت کلمه، برخوردارند!!!؟_ کلام مجید: مَا خَلْقُکُمْ وَلَا بَعْثُکُمْ إِلَّا کَنَفْسٍ وَاحِدَهٍ ۗ.. سورهی لقمان=۳۱/ آ۲۸.
برای نمونه، موردی که، شاید در تاریخ نیز، بینظیر، یا حداقل کم نظیر بوده باشد، مورد افریقای جنوبی و بدل گشت جنبش نژاد پرستانهی آپارتاید است. #آپارتاید، بمعنی تبعیض نژادی است، که جدایی کامل نژاد سفید را از رنگین پوستان، برنامهی تمامی زندگی در همه ابعاد گستردهی آن در افریقای جنوبی، از دهها سال پیش، به اجرا در آورده بوده است!!؟؟
لکن، امری که احیانا سالها بطور پنهانی در جریان بوده است، بعنوان نهضتی ضد آپارتاید جهان را، دستخوش حیرت و شگفتی ساخت. آن هم نه فقط یکجانبه، بطوریکه مثلا سفید پوستها یا رنگین پوستها، چنین تصمیمی گرفته باشند!!؟ بلکه، هر دو با هم_سفید و رنگین پوست_ به چنین نتیجهی والای تعاونی انسانی رسیدند که، دیگر آپارتاید، باید برای همیشه موقوف گردد، و افریقای جنوبی سرزمینی صلح آمیز، و شایستهی زندگی انسانی، برای هر دو گروه، یعنی سفید پوستان و رنگین پوستان گردد!؟!؟
۳)_ و بالاخره سومین نفر، یک مسیحی والا مقام، اسقف دزموند توتو(۲۰۲۱-۱۹۳۱م)، برندهی جایزهی نوبل سال ۱۹۸۴م/ ۱۳۶۳ه.ش!!؟
اسقف دزموند توتو(۲۰۲۱-۱۹۳۱م)، برندهی جایزهی نوبل سال ۱۹۸۴م/ ۱۳۶۳ه.ش
اوه___ عجب!؟، آسمانا!، خدایگانا!!؟ باز هم، یک ثلاثهی مبارک غساله، یک پیوند همایون سه گانهی یکتا، مثلثی، آراسته از دو ساق رنگین پوست، و یک ساق سفید پوست، اضلاع این مثلث والا را، تشکیل داده اند!؟!؟ گوئیا، زیر ساز انگیزهی این سه گانهی یکتا، بطور ضمنی، بارها تکرار شده بوده است که آن را بصورت ضرب المثلی در آوردهاند که عجب!؟: “تا سه نشه؟!، بازی؟! نشه!!؟“. آری سه شد، و در افریقای جنوبی، آپارتاید را به گورستان تاریخ، و نه به زباله دان آن فرو در افکند، تا مبادا، از زباله دان، دوباره بگونهی بازیافت، آپارتاید، جانی تازه بگیرد، و همچنان عرض خود ببرد، و زحمت انسانهای بیگناه دارد؟؟! هر چند که، هنوز نیز خطر آن را، نمیتوان یکسره نادیده انگاشت؟؟!
خوشبختانه، جهان نیز، این همکاری را، با احترام تمام، به رسمیت شناخت، و دو تن باقیمانده از سه تن، یعنی اف دبلیو کلارک و نلسون ماندلا را، با هم به یک جایزهی مشترک نوبل صلح، مفتخر ساختند!!؟ (برای اطلاع بیشتر در این باره، از جمله رک به: کانال تلگرام فردا شدن امروز، گفتار شمارهی ۱۵۹/ همچنین سایت خط چهارم، گفتار شمارهی ۱۹۱)
_چرا که شب یلدائی؟؟!
پیشاهنگ طلوع صبح صادق، نشود؟؟!
هنگامی که چنین نهضتی اهرمنی، مانند #آپارتاید، بتواند به ضد خود، به دوستداشتنیترین نهضت ممکن بدل گردد، و رهبران هر یک از دو نهضت دشمن، آپارتاید و ضد آن_ اف دبلیو کلارک، و نلسون ماندلا_ بتوانند با صمیمت، به دریافت جایزهی نوبل، مفتخر گردند؛ چرا ممکن نباشد که، دیگر المپیادیها نیز، دست کم بسیاری شان به همکاری و همدلی، بجای رقابت، کامیاب نگردند؟؟!
_شاخصترین قهرمان ضد آپارتاید
در میان سه قهرمان ضد آپارتاید، کار اف دبلیو کلارک، از همه شاخص تر و مهمتر است. درست مانند این است که هیتلر، دست به دست ایمانوئل کانت بدهد، و به ضد مکتب نازیسم، از نظریهی “صلح جاویدان کانت” تبلیغ، حمایت، و فعالیت نماید؟؟!! و یا موسولینی، با دانته آلیگیری، همیار و همسفر بهشت و دوزخ گردد؟؟!! و به ضد فاشیسم، جدا، تبلیغ و قیام نماید؟؟!! و یا استالین با تولستوی، هم اندیش شود، و به ضد استالینیسم، ندای “اسلحهها فرو بر زمین” فرا در دهد؟؟!!
_جناب دانته! شما فکر میکنید که دوزخ شما، همین یه نیم سوز عوضی رو کم داشت؟؟! بله، بله، درسته، همین موسولینی عوضی رو، میگم!؟_جناب کانت! ایشون رو ببخشید، ایشون یه خورده بیشتر از خیلی، خُل و پیشوا هستند! بله، بله! درست متوجه شدید، همین آقای هیتلر رو عرض میکنم!!؟_جناب تولستوی! این آقای استالین هم، درست مثل شما، به برابری همهی انسانها، ایمان دارند!؟ از اینرو، میخوان اول نسل هر چی انسان نابرابره، از زمین ریشهکن کنن و، بعد، به حساب برابری ناجور دیگر انسانهای به اصطلاح برابر برسن!؟ آخه اینها، هنوز بیشرمانه، و مرتجعانه، باور ندارن که برخی، هنوز، خیلی برابرتر اند؟؟؟!
اسقف توتو، یک مسیحی بوده است، و کار مسیحایی کرده است که، به هیچ وجه مخالف عقاید انجیلی او از قبل نبوده است؛ و یا ماندلا، همچنان به نفع سیاهپوستان، با کلارک همدست شده، و اتحاد نموده است!؟!؟ بنابراین ارزش هر یک، از نظر تغییر یکصد درصدی، فقط برترین افتخارش، به حق، باید نصیب همان اف دبلیو کلارک، گردد_ رهبر آپارتاید، که به ضد نژاد پرستی پیشین خود، قیام کرده، و دست دوستی بطرف اسقف مسیحی و رهبر حامی رنگین پوستان دراز نموده، و هر دو دستشان را، با صمیمیتی از عمق وجدان بر خاسته، فرو در فشرده است!؟!؟
کوتاه سخن، آن دو تن_ دزموند توتو و نلسون ماندلا_ از هیچ چیز مورد خواست خود، بر نگشته بودهاند، بلکه این اف دبلیو کلارک بوده است که، صد در صد، به ضد شیوهی مورد قبول گذشتهی خویش، قیام و تغییر نموده است_ همسان دگردیسی یکصد و هشتاد درجهئی “#حر_بن_یزید_ریاحی !!؟”، در دهم محرم سال ۶۱ ه.ق/۴ اکتبر ۶۸۰م، در تغییر جبهه، از فرا دست به فرو دست، از ستمگر به ستمدیده، از ظالم به مظلوم!؟!؟
_ آزادی، یا آزادگی؟!
چون “بجز آزادگان، آزاد کس نیست!!؟”
بنا به معیارهای کمال بلوغ اصیل انسانی، در عرفان ما، رسیدن به مرحلهی “اخوان الصفا، و خُلاّن الوفا“، یعنی برادران با صفا و دوستان با وفا، کمینه نشان آنان ترجیح مصالح دیگران، بر منافع خویشتن است. (گلستان، باب دوم=در اخلاق درویشان/ ح۴۳)
این تعریف، الگو، و جامهی کاملی است، که رسایی تمام، بر تنپوش اف دبلیو کلارک دارد!!؟
اف دبلیو کلارک، یکباره آزاد و رها، از همه قیدهای آپارتایدیسم_ بدترین نوع تبعیض نژادی علیه رنگین پوستان_ کم و بیش، در تمامی تاریخ، بوده است!!؟
البته، تنها، آزادی و رهایی، سبب قرار گرفتن در این قبای همایون نیست؛ بلکه آنچه، فراتر از آزادی است، آزادگی است!؟!؟
برای رسیدن به “آزادگی“، عموما، از آموزش نخستین الفبای “آزادی” باید شروع نمود، اما نه همیشه!!؟
در مورد رسیدن به کمال آزادگی، در شخصیت اف دبلیو کلارک، آشکارا، از راه گام به گام آموزش، و تمرین آزادی اتفاق نیفتاده است. او _اف دبلیو کلارک_ بطور مطلق، از شخصیتهای استثنایی است که، نه به تدریج، بلکه به یکباره، از یک قطب نهایی، به نهایت قطبی دیگر، متضاد با نخستین قطب، خیزش، پرش، یا جهش_موتاسیونMutation_ کرده است!!؟ یعنی خیزش و جهشی از تز_ استبداد سیاه محض_ به آنتیتز آن_رهایی کامل از شخصیتی بسته و خودکامه، به شخصیتی رها، و آزادگی کامل رسیده است!!؟
در دیالکتیک حیات_البته نه همیشه!!؟_ لکن گهگاه، و بسیار استثنایی، بجای رشد آرام گام به گام تدریجی رسیدن از تز به آنتی تز، به یکباره با خیزش، جهش یا موتاسیون، دگردیسی، همانند زایش یکبارهی نور از ظلمت، و ظلمت از نور، تغییر ماهیت و وجود، روی میدهد. مورد دگردیسی در شخصیت اف دبلیو کلارک، چنین موردی استثنایی و جهشی، در تاریخ بوده است!!؟_ بی هیچ سابقهی تمرین آزادی، و یا دست کم وسوسهی آشکار خودکامگان، که گهگاه، به زبان اهل کوچه و بازار، با شل کن سفت کن دستورها و فرمانها، با آزادی، بازی مینموده اند_ البته بدون آنکه بویی از آزادگی برده بوده باشند!؟؟؟
در برابر تابش درخشان دوران ساز، و مبارک جهش آزادگی بیسابقهی تمرین گام به گام در راه آزادی، در شخصیت #اف_دبلیو_کلارک _در افریقای جنوبی_ سوکمندانه یک جنبهی بسیار غم آلوده، تیره، و عارضهی افسردگی ژرف، به زیان شخصیت آزادهی خود او، به موازی نبوغش، مسلما، پدیده آمده بوده است!!؟
بدین معنی که، در برابر خرسندی رنگین پوستان از بهره مندی از آزادگی جهشی، و یکبارهی واپسین رهبر آپارتاید_ اف دبلیو کلارک_ یاران گذشتهی طریقتِ نژاد پرستی سیاه او، به هیچ روی نمیتوانسته اند به او روی خوش نشان دهند!!؟ بلکه او را، رائد، پیش آهنگ، و پیش کسوتی خائن، به خَلق و آرمان خود، جفاکار به یاران دیرین خویشش، شمرده و حتی خیانتکارش نیز، خوانده اند!!؟
از اینرو، اف دبلیو کلارک، اگر چه، زاییدهی آزادگی به یکبارگی است، ولی همچنان نیز پاکباختهئی اندوهبار، در میان یاران خویشتن بوده است. بر ما آشکار نیست که آیا، این آزادهی سرخورده، با داغ ننگ خیانت به یاران خویش، شرح حال و خاطراتی هم، از خود بجای گذاشته است یا نه؟؟!
ولی، در هر حال رنگین پوستان موفق، و به نهایت آرزوی خویش رسیده، که به رهایی از آپارتاید رسیده بوده اند، و چنان به شادی و پایکوبی مشغول گشته بودهاند، سوکمندانه، نمیدانستند که بخشندهی اینهمه آزادی، از قلب مهربان آزاده اش، خود، سخت، در تنهایی و اندوه، به سر میبرد؟؟؟!
امید است که این آزادهی پاکباخته، لحظاتی توانسته بوده باشد که، با اندیشه، به ابر نعمت معجزه آسای آزادگیِ به یکباره بدست آوردهی خویشتن، اندکی، بر لحظات تلخ تنهایی و پاکباختگی خویش، فائق آمده بوده باشد؟؟!
و واپسین نتیجه _از جمله برای ما_آنکه دموکراسی از هر نوع که باشد، بویژه نوع سکولار آن، زمانی دموکراسی راستین تلقی خواهد شد، که آزادیِ تبلیغ نموده، و ستودهی آن را، به آزادگی در طبیعت و، ذهن شهروندان مدینهی فاضلهی خویش، فرا آفریند، و شکوفا سازد!!!؟؟_انشاء الله!؟؟؟
چنانکه سالار شهیدان(ع)، به زیباترین بیان، میان باورمندی، وفاداری به آیین، و آزادی در اخذ تصمیمها، و تفاوت ظریف آن، با آزادگی، بعنوان فضیلتی بس متعالی در شخصیت انسان، میفرماید که:
_”اگر دینی ندارید که، به آموزشهای متعالی آن پایبند باشید، پس دست کم، در دنیای خود، آزاده باشید، و با آزادگی زندگی نمایید!!؟” (إنْ لمْ یَکنْ لَکُم دِینٌ فَکُونُوا أحرارا فی الدُّنیا –برای آگاهی بر روایتهای متفاوت این دستور، لطفا رک به: کتابخانهی احادیث شیعه/ استاد مرتضی مطهری: حماسهی حسینی/ تاملی در عبارت فکونوا احرارا به قلم استاد عبدالحسین طالعی عضو هیئت علمی دانشگاه قم)
_ ابر مردی برای تمام فصول
اسطوره یا واقعیت، حضرت یوسف، مظهر آزادگی در عین فقدان آزادی، در تاریخ ادبیات جهان است. او_یوسف کنعانی، در زندان فرعون مصری_ به همبندان محروم از آزادی خویش، تسلی میبخشید، و در قلب و ذهنشان، بذر شادمانی و امیدواریِ رهایی زودهنگام، فرو در میکاشت.
تصویر مثلث مبارک آشتی نژادها، در افریقای جنوبی
ولی، اف دبلیو کلارک، فراتر و فارغ از هر گزافه و اسطوره، در واقعیت محض، مظهر بخشندگی و ایثار آزادگی، در تاریخ واقعی جهان معاصر، در افریقای جنوبی بوده است!!!؟ از اینرو، یادش برای همیشه، گرامی باد! زیرا، اف دبلیو کلارک، تحقق این اخطار بزرگ است که: “بجز آزادگان!!؟ آزاد؟؟! کس، نیست !!؟“
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۰/ ۳ فوریه ۲۰۲۲
و این داستان، همچنان ادامه دارد.
این گفتار را چگونه ارزیابی می کنید؟ لطفا ستارهها را، طبق خط فارسی از راست به چپ، انتخاب فرمایید ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ ضعیف، معمولی، متوسط، خوب، عالی
متوسط ۵ / ۵. ۳۷
۸ دیدگاه
با سلام
معتقدم خط چهارم،پنجره ای بی بدیل به باغ آگاهی ومعرفت است،باغی پر از ابتکار وشگفتی
پایدارباشید .
باسپاس و تجدید مراتب احترام. تینا پهلوان
بانوی گرانمایه استاد گرانقدر بازنشستهی علوم سیاسی تینا فریدونی-پهلوان
درود بر شما و سپاس بر تصویری که از خط چهارم، به اختصار ولی با گویایی ترسیم فرموده اید.
یکی از همکاران گرامی ما که بیشتر مسئول جستجو، تنظیم و چیدمان تصویرها، هماهنگ با متن هاست، پس از مشاهده ی بیان کوتاه و ترسیم تصویر زیبایتان، از خط چهارم، گفت واقعا درست که می گویند، “خیرُ الکلامِ قَلّ و دَل.”و یکباره سطح سخن را فرو شکست و گفت: آخیش دلم خنک شد! بالاخره یک انسان فرهیخته پیدا شد که ضمنا با ترسیمش افزون بر پیامش، کار پر زحمت مرا نیز، در چیدمانهای تصویرها، با خوشرویی و تعارفی تشویق آمیز، یادآور گردید. با تقدیم ارادت و سپاس_خط چهارم شما
این سایت برای بهینه سازی استفاده ی کاربران از کوکی استفاده می کند قبول
Privacy & Cookies Policy
Privacy Overview
This website uses cookies to improve your experience while you navigate through the website. Out of these cookies, the cookies that are categorized as necessary are stored on your browser as they are essential for the working of basic functionalities of the website. We also use third-party cookies that help us analyze and understand how you use this website. These cookies will be stored in your browser only with your consent. You also have the option to opt-out of these cookies. But opting out of some of these cookies may have an effect on your browsing experience.
Necessary cookies are absolutely essential for the website to function properly. This category only includes cookies that ensures basic functionalities and security features of the website. These cookies do not store any personal information.
Any cookies that may not be particularly necessary for the website to function and is used specifically to collect user personal data via analytics, ads, other embedded contents are termed as non-necessary cookies. It is mandatory to procure user consent prior to running these cookies on your website.
با سلام
معتقدم خط چهارم،پنجره ای بی بدیل به باغ آگاهی ومعرفت است،باغی پر از ابتکار وشگفتی
پایدارباشید .
باسپاس و تجدید مراتب احترام.
تینا پهلوان
بانوی گرانمایه استاد گرانقدر بازنشستهی علوم سیاسی تینا فریدونی-پهلوان
درود بر شما و سپاس بر تصویری که از خط چهارم، به اختصار ولی با گویایی ترسیم فرموده اید.
یکی از همکاران گرامی ما که بیشتر مسئول جستجو، تنظیم و چیدمان تصویرها، هماهنگ با متن هاست، پس از مشاهده ی بیان کوتاه و ترسیم تصویر زیبایتان، از خط چهارم، گفت واقعا درست که می گویند، “خیرُ الکلامِ قَلّ و دَل.”و یکباره سطح سخن را فرو شکست و گفت: آخیش دلم خنک شد! بالاخره یک انسان فرهیخته پیدا شد که ضمنا با ترسیمش افزون بر پیامش، کار پر زحمت مرا نیز، در چیدمانهای تصویرها، با خوشرویی و تعارفی تشویق آمیز، یادآور گردید.
با تقدیم ارادت و سپاس_خط چهارم شما