گفتار شماره‌ی ۲۴۴_تعهد پزشکی بقراطی، و تعهد اجتماعی روشنفکری

به اشتراک بگذارید
۵
(۱۱)

“صاحبدلی” به مدرسه آمد ز خانقاه 
بشکست عهد صحبت اهل طریق را!!
گفتم میان عالِم و، عابد، چه فرق بود؟؟!!
تا اختیار کردی از آن(عابد)، این فریق را؟؟
گفت: آن(عابد)، گلیم خویش، بدر می‌برد ز موج
وین(عالِم) جهد می‌کند، که رهاند “غریق” را
سعدی، گلستان ، باب ۲/ح۳۷

_روشنفکری، رکن برتر انسانی، در بلندای زمان آینده

در گفتار پیشین_گفتار شماره‌ی ۲۴۳ از سایت خط چهارم “فرجام سلطنت در ایران؟؟!”_موقتاً، از شش شرط روشنفکری، یاد کردیم. در این میان پرسش‌های فراوانی مطرح گشت، که آیا روشنفکری دارای همان شش شرط است، یا احیاناً، شرایط دیگری نیز، بر آن باید افزود؟! و از جمله رابطه‌ی آن، با هدف “انسان پروری” عرفان، و حماسه‌ی اساطیری ایران نیز، مورد سوال قرار داده شده است!!؟ پرسش، جستجو و تکاپوی بجایی بود، بویژه، بخاطر ایجاد هماهنگی با میراث عرفانی، حماسی، و وحیانی، در آمیزه‌ی غنایِ خط هویت فرهنگی ایران ما!!؟

_ده مقوله‌ی موقت روشنفکری!؟:

۱)_مساله آگاهی: روشنفکر، باید در محیط خود، و در کار و پیرامون خویش، مساله آگاه‌تر از دیگران باشد، یعنی دشواری‌ها را، بخوبی درک کند، و حتی المقدور، زودتر از دیگران.
۲)_شجاعت در ابراز مساله: در شرط دوم، روشنفکر باید مسائلی را، که در می‌یابد_بدون نق‌نق مانند یک بچه‌ی نحس_با ادب و روشنی، شجاعت اظهارش را، داشته‌باشد!!؟
۳)_حقیقت گویی، حقیقت جویی: روشنفکر باید، آنچه که از مسائل براستی، دریافته و فهمیده‌است، جز حقیقت، چیزی نگوید، و حب و بغضی نورزد!!؟ یعنی، بخاطر مصلحتی، یا خوش‌آیند و یا عیب‌جویی از کسی، چیزی بر آنها، نیفزاید، و یا هرگز، از آنها چیزی نکاهد!!؟( حقیقت گویی، حقیقت جویی، رکن اصلی تعهد روشنفکرانه است!!؟)
۴)_نقدگویی با آزادگی: گفتن مساله و نقد را، روشنفکر باید در گرو دریافت امتیازی خاص برای خود، یا کسی دیگر قرار ندهد. و آن را با گشاده‌دستی، جوانمردی، و بیدریغ، برای روشن شدن اطرافیان خویش، ابراز دارد!!؟
۵)_رتبه‌بندی مسائل: فرد روشنفکر، تا آنجا که ممکن است، باید به تفکیک مسائل از یکدیگر، برای تشخیص بهتر اولویت‌ها، بخاطر حل هر چه بهتر و بیشتر مسائل، بپردازد. و رابطه‌ی اجزای یک مساله را، با کل آن، نزدیک بشیوه‌ئی علمی، تقسیم بندی نماید!!؟
۶)_همگرایی عملی: در صورت امکان، روشنفکر، تا آنجا که می‌تواند باید به بیان نظری مساله شناسی خود، اکتفا نورزد، و حل آنها را، یکسره، به عهده‌ی دیگران واگذار ننماید، و نگوید که: ما گفتیم، دیگران اگر می‌خواهند آنها را به اجرا درآورند، و به انجام رسانند. بلکه خود نیز، عملا بشیوه‌ئی تعاونی، در همکاری با دیگران، به پیشگیری، ریشه‌کنی، و حل مسائل، همیاری نماید!!؟
۷)_توجه به تقدم در منافع دیگران: روشنفکر راستین، عموماً، انگیزه‌ی خدمت به منافع دیگران را، بر کوشش بخاطر مصالح خویش، مقدم می‌دارد. و این تعریف روشنفکری، درست هماهنگی دارد با روایت سعدی، از شیوه‌ی رفتار اخوان صفا، و صوفیان ایثارگر، که می‌گوید:

“بزرگی را پرسیدم از سیرت اخوانِ صفا. گفت:
_کمینه آنکه، مراد خاطر یاران، بر مصالح خویش، مقدم دارد. و حکما گفته‌اند: برادر، که در بند خویش است، نه برادر، و نه خویش است…”(گلستان، باب دوم= در اخلاق درویشان/ ح۴۲)

برتولت برشت(۱۹۵۶-۱۸۹۸م)

۸)_انتخاب بهینه‌ی ممکن: سوکمندانه، همیشه، “بهترین”، ممکن‌ترین، نیست. و “ممکن‌ترین” نیز، بهترین نیست. از این رو، روشنفکر راستین، در گزینش میان بهترین، و ممکن‌ترین، بهینه‌ی ممکن را، برمی‌گزیند. یعنی بهترین، که در عین حال، عملاً، ممکن‌ترین، و دست‌یافتنی‌ترین است!!؟
برتولت برشت(۵۸=۱۹۵۶-۱۸۹۸م)، در نمایشنامه‌ی گالیله، بدین مضمون طرح مساله کرده است که:
زمانی که گالیله(۱۶۴۲-۱۵۶۴م)، افسرده و لرزان، از دادگاه تفتیش عقاید، بیرون آمده، و ناچار، تسلیم به قبول ظاهری فرمان کلیسا شده است، و از نظریه‌ی محوری خود، حرکت کره‌ی زمین به دور خورشید _بظاهر، و نه در واقع!_دست فرو شسته‌است، شاگردش، که پریشان‌حالی و نزاری قهرمان شکست خورده‌ی خود را، می‌بیند، می‌گوید:

_بدبخت ملتی که قهرمان ندارد!

گالیله، که در عمق روحش، اتکا به تک قهرمانی را، نه فضیلت، که ورشکستگی یک ملت می‌شمارد، در پاسخ شاگرد کوته‌بین خود، می‌گوید:

_نه! نه! بدبخت ملتی که، به”قهرمان”، نیازمند است!!؟ زیرا، یک ملت، خود، باید، قهرمان خویشتن باشد.

گالیله در دادگاه تفتیش عقاید، اثر کریستیانو بانتی(۱۹۰۴-۱۸۲۴م)، نقاش ایتالیایی

یادآوری می‌کنیم، شرح سفر مرغان منطق الطیر عطار را، برای رسیدن به رهبری، که در حقیقت، سفری از خود، به خویشتن خویش، در جستجوی قهرمان رهبری است. یعنی، دریافت افراد ملتی که، اتحاد خود را، در رهبری خویشتن، فرا یافته‌اند. (رک به کانالهای تلگرام و اینستاگرام “فردا شدن امروز”، گفتارهای شماره‌ی ۱۷۷، ۱۲۵و ۱۲۲)
از اینرو ملت خوشبخت، ملتی است که بر داشتن یک قهرمان تکیه نمی‌کند، بلکه به پرورش، و داشتن ده‌ها و صدها روشنفکر راستین، همت می‌گمارد!!؟
در نتیجه: بدین ترتیب وظیفه‌ی “فرهنگ آینده گرا”، آن است که به جای “قهرمان پروری”، همت بر “تربیت و تکثیر روشنفکران راستین”، در میان خود نماید. یعنی بجای فرد، به تربیت جمع بیندیشد!!؟

مینیاتوری از سیمرغ وحدت عطار نیشابوری

۹)_خیرخواهی: اساس ذهنیت روشنفکری، تا حد زیادی، مبتنی بر خیرخواهی و خودفراموشی، بخاطر “ایثار” است. یعنی همان داد و دهشی که فردوسی، در حماسه‌ی اعتلای شخصیت فریدون‌ فرخ، بدان اشاره می‌نماید:

فریدون فرخ، فرشته نبود

ز مشک و ز عنبر سرشته نبود

به “داد و دهش” یافت این نیکویی

تو داد و دهش کن، فریدون تویی!

فریدون و عبور از دجله، برگی از شاهنامه طهماسبی، این برگه که یکی از ۲۵۸ صفحهٔ مصور از کتاب شاهنامهٔ طهماسبی است، در زمان شاه اسماعیل یکم در قرن دهم هجری بر اساس شاهنامهٔ فردوسی، توسط برجسته‌ترین نقاشان و خوش‌نویسان عهد صفویان تهیه شد. این اثر اکنون در مالکیت موزهٔ هنر اسلامی دوحه قرار دارد.

 از اینرو، جستجوی روشنفکر، در همه حال، بیشتر، بر اصل مبارک همزیستی‌گرای تعاون، و خیرخواهی استوار است.
“اصل تعاون”، عموماً، در والایش انسانی از اصل غریزی “تنازع بقا”، حتی‌المقدور، عبور کرده، و از سلطه‌ی “قانون جنگل” در خویشتن، رهایی یافته، و در جهت مروت و مدارا، در بهزیستی اجتماعی، گام فرو در نهاده‌است!!؟
و به گفته‌ی حافظ:

آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است:
با دوستان مروت!؟
با دشمنان؟!_:
                  مدارا !!
(غزل شماره‌ی‌۵)

۱۰)_هم اندیشی، و مشورت جویی: در هر حال، روشنفکر، با همه‌ی پیش اندیشی و نقد آگاهی‌اش، نباید یکدنده، خود رای، و خود محور باشد. روشنفکر راستین، فروتنی والاست. فروتنی‌اش در مشورت جویی، و اهمیت دادن به نکته‌ سنجی‌ها، و زاویه بینی‌های دیگر انسان‌ها، و گوش فرا دادن، با شکیبایی تمام، به بهترین نقد آگاه آنان است. کوتاه سخن، روشنفکر، فقط نقاد نیست. بلکه، همزمان، نقدپذیر هم هست. دقیقا، اصل کلام مجید: “وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَیْنَهُمْ “، “وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَن” است! یعنی شور و مشورت، و گفتگو با بهترین و زیباترین شیوه‌ها، دستور کار روشنفکر راستین، در هر زمان، در هر مکان، در تحلیل هر اندیشه، هر توصیه، و ترجیح، است.(سوره‌ی شوری=۴۲/آ ۳۸_سوره‌ی نحل=۱۶/ آ ۱۲۵)
واپسین یادآوری: در هر حال با همه والایی‌ها، روشنفکر به عنوان یک انسان، جایزالخطاست. هیچ روشنفکری، نه معصوم است، و نه مصون از هر خطا است!!؟ و نیز اگر “روشنفکری” را هم، یک امر نسبی، و نه یک امر مطلق بدانیم_که واقعاً نیز چنین است_ روشنفکران در هر مورد، بنا به نزدیک‌تر شدن، و نزدیک‌تر کردن خود، طبق شرایط دهگانه‌ی یاد شده در بالا، می‌توانند دعوی کنند که در هر مورد، نه تنها نسبت به دیگران، کمتر، برابر، یا بیشتر روشنفکر اند، بلکه در مقایسه‌ی وضع حال خود، در موارد مختلف اجتهاد روشنفکری، می‌توانند به خویشتن، نمره‌ی قبولی یا ردی بدهند. تا مبادا_نعوذبالله_ آیین شرک مردود جدیدی، بعنوان ستایش بت پرستانه‌ی کیش شخصیت روشنفکر، پدید آید!!؟

به گفته ی زنده یاد، شاعر ارجمند نکته سنج، مهدی آذر یزدی(۱۳۸۸- ۱۳۰۰ه.ش/۲۰۰۹-۱۹۲۲م)، به روایت از عماد کاتب(۵۹۷-۵۱۹ه.ق/ ۱۲۰۱-۱۱۲۵م):

سخنی خوش، عماد کاتب راست

که بباید نوشت با خط زر!!؟

گفت: دیدم که در جهان، هرکس

خود کتابی نوشت یا دفتر،

چون که چندی گذشت و، باز بخواند،

اندر آن یافت نقصهای دگر!!؟ :_

ای دریغ! اینچنین نبایستی!؟

گر چنان بود؟؟! بود از این بهتر!!؟…

وین حکایت، برای مردم فهیم!؟

بهتر است از خزانه های گهر!!؟:_

عبرتست این و، پند و، معرفتست!!؟ :

 _تا بدانی که، چیست حال بشر!؟؟

مهدی آذر یزدی(۱۳۸۸-۱۳۰۰ه.ش)

_خود سنجی در روشنفکری

لطفاً، شما هم در آزمایش حد کم و بیش اعلای روشنفکری و کرامت انسانی خود، به خود نمره بدهید. یعنی هر فکر، پیشنهاد و توصیه‌ی خود را، با یکایک شرایط دهگانه‌ی روشنفکری بسنجید. برای هر شرط، ۲ نمره قائل شوید. و جواب صحیح ده شرط، برابر با نمره‌ی ممتاز بیست، یا صد است.
این هم یک روش خودشناسی، در کیفیت روشنفکری و کرامت انسانی شماست.

با اینوصف توجه فرمایید که، تجلی روشنفکری، همه بطور مطلق، وابسته به شخصیت انسانی نیست. بلکه محیط، پیشرفت و عوامل اجتماعی بازدارنده‌ی آن، که از دسترس فرد خارج است، در “تجلی روشنفکری” کاملا موثر است. به اختصار می توان گفت که، در جهان سوم، عموما نمی توان در روشنفکری به خود، نمره‌ی صد داد!!؟  اگر عوامل اجتماعی پیشرفت و عقب  ماندگی محیط روشنفکرانه، نادیده گرفته شود، آنوقت دیگر برای روشنفکر، احتمالا، “نه از تاک، نشان باقی مانَد، و نه از تاکنشان”!!؟ نمره‌ی هشتاد، در جهان سوم، برای روشنفکر، حد اعلای پیشرفت روشنفکری است!!؟

سقراط، قبل از اثر مرگبار شوکران، در واپسین لحظات حیات، هنوز، درس شکیبایی و اندیشه، به شاگردان خود می‌دهد.

_تعهد روشنفکرانه
سوگندنامه‌ای، به موازی سوگند بقراطی
سنت قرن‌ها، تعهد اخلاقی درمانگران جسمانی و روحانی ما

شایسته است  که روشنفکران جهان_از جمله روشنفکران عزیز ایران ما_تعهدنامه‌ئی را تنظیم کنند، و به تصویب رسانند، که هر روشنفکری، بویژه اعضای کانون‌های نویسندگان، برای قبول رسمی خود در انجمن‌های روشنفکری، آن تعهد یا سوگند نامه را، امضا نمایند!!؟
در سال ۱۳۴۴ه‌.ش/ ۱۹۶۵م_ حدود ۵۸ سال پیش_در سفری به شوروی، بعنوان عضوی از کمیته‌ی بهداشت روانی سازمان بهداشت جهانی(WHO)، این نویسنده، افتخار شرکت داشت. و در بازگشت از آن سفر، و بازدیدها، تحت عنوان “ره‌آورد یک سفر، شوروی و حقیقت ناتمام”، پاره‌ئی از مشاهدات خود را_از سفر در پشت دیوار آهنین_به صورت کتبی، برای هم میهنان خود_با ملایم‌ترین کلمات و جملات ممکن، و نه نقد تیز و برنده_به ارمغان آورد.
تنها افرادی، که سنشان اجازه می‌دهد_ یعنی از حدود ۵۸ سال پیش بدینسوی_آن سال‌های بحرانی ایدئولوژیک را می‌توانند به یاد آورند، و گواهی دهند. گفتیم بحرانی؟! بحرانی از نظر “ترور شخصیت”، به وسیله‌ی چپ‌های افراطی استالینیستی_که به کیفر کوچکترین ایراد، به نارسایی‌های تحقق آرمان کمونیستی در عمل، در روسیه‌ی شوروی_ منتقدان را، آماج حملات بیرحمانه و بیشرمانه، بدون هیچ پروا، هدف قرار می‌دادند. در چنین زمانه‌ئی، نویسنده، تعهدنامه‌ی زیرین را، در سرآغاز “ره‌آورد یک سفر” تقدیم صمیمانه خود، به هموطنان غیر مغرض خویش، تقدیم نموده است.
اینک متن آن درآمد، در آن عهدنامه‌ی موقت روشنفکری، که پیش‌تر نیز در گفتار شماره‌‌ی ۶۸_ از همین سلسله گفتارها، در کانال تلگرام فردا شدن امروز_انتشار یافته است، در اینجا، باز نگاشته می‌شود:

“عهد من، با خواننده آنست که در عرضه داشت این گزارش، جز آنچه که دیده‌ام، خوانده‌ام، شنیده‌ام، پی جویی کرده ام، یا یافته‌ام، لب از لب نگشایم. از حقیقت، جز آنگونه که خود را به من نموده است، چیزی ننگارم. از آن نکاهم، و یا از پیش داوریها بر آن، رنگی نیفزایم. از سیاست دوری گزینم. گرداگرد تبلیغی نگردم. به سود طرفی، یا به زیان طرفی دیگر، سوفسطایی صفت، دانسته راه بطلان و جدل در نپویم. در اشاعه‌ی نیتی تعصب آمیز و جدایی انگیز، پی نجویم. تا مگر بیگانه‌ای آشنا شود. هراسی از دلها فرو ریزد. و پرده‌ای تاریک_سد سوء تعبیرها_ از میان برخیزد…”
(منبع : مجله‌ی مسائل ایران، ره آورد یک سفر، شوروی و حقیقت نا تمام، دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی، خرداد و تیر ۱۳۴۴/ جون و جولای ۱۹۶۵، شماره‌ی۴و ۵، ص ۹۰_۸۱)

از جمله پیامدهای ناخوشایند، بجای کوچک‌ترین استقبال، شایسته یادآوری تاسف بار است که، شاعر فقید گرانمایه،  سراینده‌ی حماسه‌ی والای “آرش کمانگیر”، سیاوش کسرایی(۶۸=۱۳۷۴-۱۳۰۵ه.ش)، از پس از انتشار آن گزارش، از نویسنده، عمیقا رنجیده، همواره با حالتی در خشم و قهر، حتی بدون جواب سلام، عبور می‌کرد!!؟
لکن، بزرگواری او، همین بس، که پس از فروپاشی شوروی_در سال ۱۹۹۱م/ ۱۳۷۰ه.ش_که کسرایی ناچار به شوروی، پناهنده شده بود، و اوضاع را از نزدیک در آن سقوط فریب، بر گوشت و، پوست و، استخوان خود، احساس نموده بود، از چند طریق، از جمله بوسیله‌ی یک دانشجوی ایرانی_ مهران سپهران، امروزه دکتر مهندس مهران سپهران!؟_ که آن زمان برای تحصیل در رشته‌ی فیلمبرداری به روسیه‌ی بعد از شوروی، سفر کرده بود، و همچنین بوسیله‌ی خواهر گرامی همسرش، با اصرار پیغام داد که، ما با شرمندگی، عذرخواه آن قهر و خشم بیجا، نسبت به حقیقت‌گویی بدون رُتوش شما، بوده و هستیم!! یادش گرامی باد.

این تعهد، همچنان زیرساز سایه به سایه‌ی تمام سلسله گفتارهای ما، درکانال تلگرام “فردا شدن امروز”، و سایت “خط چهارم” از آغاز تا به امروز بوده است. و امیدواریم، که همچنان توانا باشیم، که بدین شیوه، با پایبندی تمام، به انتشار گفتارهای تازه، ادامه دهیم. 

تندیس “اندیشمند” از آگوست رودَن (۷۷=۱۹۱۷-۱۸۴۰م)، مجسمه ساز فرانسوی

این گفتار نخستین بار در تاریخ دوشنبه ۲ دی۱۳۹۸/ ۲۳ دسامبر ۲۰۱۹، در کانال تلگرام “فردا شدن امروز” به شماره‌ی ۱۸۱، منتشر گردیده است. و اینک، در سایت خط چهارم، با ویرایش جدید، اضافات و تجدید نظر باز تشر می شود.

تاریخ انتشار در خط چهارم: سه شنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۲/ ۷ نوامبر ۲۰۲۳

این گفتار را چگونه ارزیابی می کنید؟ لطفا ستاره‌ها را، طبق خط فارسی از راست به چپ، انتخاب فرمایید ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ ضعیف، معمولی، متوسط، خوب، عالی

متوسط ۵ / ۵. ۱۱

۶ دیدگاه

  1. زیباترین گفتار در مورد روشنفکر و روشن فکری بود که تا حال خوانده ام ولی دریغا که همه روشنفکران اینگونه نمی اندیشند و خود را برترین و سخن خود را والاترین میدانند. امیدوارم این گفتار به انان نیز برسد. و سیمرغ وحدت عطار نیشابوری که اگر روشنفکران به این گفتار و سخنان مهدی اذریزدی و سیاوش کسرایی گوش فرا میدادند ان سیمرغ افسانه ای به حقیقت زیبایی مبدل میشد. با امید به سلامتی و طول عمر و قوت دست اندرکاران برای ادامه این گفتارها و با تشکر فراوان

  2. ای برادر تو همه اندیشه ای
    مابقی، خود استخوان و ریشه ای!
    (مولانا)

    با سپاس فراوان از تابش گفتار اندیشمندانه و به روز شده‌ی ۲۴۴، که حاوی توضیحات بیشتر و عمیق تر روشنفکری؛ در ده مقوله موقت، اما مفصل، همراه تست موثق خود_روشنفکر شناسی بود.
    هر چند هنوز شعاع نورانیت تست ام به نمره ای بالاتر از صفر نرسیده، اما جای شکرش باقی است که هنوز به تاریکی مطلق و انجماد زیر صفر هم نرسیده ام؛ البته “و الله اعلم بالصواب”!!

    بنظرم، جمله کلیدی گفتار: “رهبری خود را، در اتحاد خویشتن، فرا یافتن!” است.

    در این باره نکاتی به ذهنم رسید که با خوانندگان خط چهارم به اشتراک می گذارم:
    ۱)_ در باب نیاز و بی نیازی ملت ها به قهرمان، جایی خواندم:
    اگر یک نفر را نجات دهی، یک قهرمان هستی. و اگر بیش از یکنفر، (هزاران و میلیون ها و… نفر) را نجات دهی، یک دانشمندی!

    با توجه به موضوع اصلی گفتار، انوار افکار روشنفکر اصیل هم میتونه نه تنها نجات دهنده‌ی میلیون ها نفر از ورطه جهل و نادانی باشه، فراتر از آن، تشعشعات اندیشه جمیع روشنفکران نیز قادر به نجات ملت ها، و بشریت، از انواع ظلمات خواهند بود!
    به تعبیر شعری از سهراب سپهری با عنوان “و پیامی در راه”:
    خواهم آمد، و پیامی خواهم آورد.
    در رگ ها، نور خواهم ریخت.
    و صدا خواهم در داد:
    ای سبدهاتان پر خواب!
    سیب آوردم ،
    سیب سرخ خورشید!
    ….”

    ۲)_ در طی سالها شرکت در جلسات و کلاس های جامعه شناسی معرفت نویسنده‌ی خط چهارم، یک نکته را خوب بخاطر سپرده ام که همیشه نویسنده‌ی خط چهارم، ….در ارتباط با دانشجویانشان و نیز خوانندگان آثارشان، توصیه ای داشته اند، بدین مضمون که:
    بجای هر تعریف و تقدیر/تمجیدی، بهترین سلوک، این است که مخاطبین در درک مطالب عنوان شده، دقت بیشتری کنند، جهت افزایش دانایی، و آگاهی و نمود ارزش افزوده مثبت آن در زندگی شخصی و اجتماعی شان!!

    بنابر این هر چند امتیازی از تست خود_روشنفکر شناسی گفتار نگرفتم، اما منور از سعی در دریافت عمیق انبوه نکات مطروحه در مقوله مذکور و قطعا موثر در طریقت اندیشه هستم!

    با درود خدمت گفتار آفرین روشن بین، به امید سلامتی و تداوم حضور روشنی بخش ایشان در انوار خط چهارم.

    دل تو باد قوی و تن تو باد درست
    که جهانی به کمال، آن دل روشن‌بین است!
    (امیر معزی)

  3. یکی از خوانندگان صمیمی و وفادار خط چهارم، برای ما نوشته است که: گفتار درباره ی روشنفکری برای من به یک معنی شوک آور بود! زیرا من خودم را تا حدی روشنفکر می دانستم. اما هر چه کردم بنا بر معیارهای برشمرده در این گفتار نتوانستم به خودم نمره ای بدهم. نمره ی من از صفر بالاتر نمی باشد. آیا دیگران نیز چنین پدیده ای را احساس کرده اند؟؟؟

    1. همکار گرامی خط چهارمی! این که آیا دیگران نیز احساسی مانند شما، شوک آور، از تطبیق وضع خود با معیارهای روشنفکری داشته اند یا نه، ما نیز بیخبریم! لکن با توجه به معیارهای روشنفکری شما، می توان احتمال داد که پاره‌ئی دیگر نیز مانند شما احساس شوک کرده باشند! با این وصف ما مطمئن هستیم که شما روشنفکرید و احساس ناخود برتر بینی و انصاف شما، سبب آن شده است که شما در روشنفکری خود تردید روا دارید. همین انصاف است که شما را به تردید وا داشته، که خشک و خالی نمی توان خود را روشنفکر دانست. بلکه روشنفکری با مسئولیت هایی نیز همراه است. سابقه ی همکاری شما با ما حاکی از آنست که شما روشنفکر با انصافی هستید. و یقین ما اینست که نمره ی شما از ۱۲ یا ۶۰ درصد بیشتر است. کمبود بقیه ی آن مربوط به محیطی است که ما و شما، در “جهان سوم”، دچار وسواس روشنفکری هستیم.
      زنده و پایدار باشید_ خط چهارم شما

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *