“و زَکاتُ العلمِ نَشرُه”
“بهترین زکات دانشی که فرا آموختهاید، انتقال آن، به دیگران است”
به چشم خویش دیدم در بیابان
که آهسته سبق برد از شتابان
سمند بادپای از تگ فروماند
شتربان، همچنان آهسته میراند
گلستان، باب هشتم/ در آداب صحبت
ای که مشتاق منزلی، مشتاب
پند من، کار بند و صبر آموز
اسب تازی دو تک رود به شتاب
شتر، آهسته میرود شب و روز
گلستان، باب ششم/ ح۴
خورشید می، ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش میطلبی، ترک خواب کن!
صبح است ساقیا، قدحی پر شراب کن!
دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن!
حافظ/ غزل ۳۸۸
_تغییر رژیم سیاسی، و نه تغییر سیستم گرمایش و سرمایش فنی
تغییر سیستم گرمایش و سرمایش در منازل، یا انتخاب نوعی از ماشین رختشویی، دستگاههای مکرو ویو، تلویزیون هوشمند و غیر هوشمند، تلفنهای همراه، دوربین عکاسی و فیلمبرداری دیجیتال، و، و، و بسیار ساده است. با صرف مدت زمانی کوتاه، و پرس و جو دربارهی هر کدام از این وسایل، به آسانی میتوان یکی را، جانشین دیگری کرد.
لکن، تغییر سیستم زناشویی، یا بچهداری، سیستم حقوقی، تغییر دادگاهها، تغییر نوع انتخابات، و ایجاد یا حذف شماری از انواع پارلمانها در یک کشور، دیگر هرگز، مانند تغییر وسائل گرمایش و سرمایش، و مانند آن، نیستند.
“زهی تصور باطل!؟ زهی خیال محال!”
بعنوان مثال، دهانهی مبارک رحم یک بانو، شیر یک سماور نیست، که هر آلوده دست خودکامهئی، بنا بر هوس، و خیال شوم خود، هر وقت که بخواهد، آن را ببندد، یا باز کند!؟ و یا علاقهی غریزی یک مادر را، نسبت به داشتن یک، دو، یا سه فرزند، نمیتوان با یک بخشنامه، و یا دستور پاداش و مجازات، تغییر داد!؟
_سیاست قهری تک فرزندی، و عوارض آن
در چین کمونیست، این کار را مدتی بعنوان کاستن از جمعیت جامعه، با قانونی کردن “هر خانواده، فقط یک فرزند”، اجرا کردند. نتیجهی آن:؟!
اینک، بیش از چند میلیون کودک دوم و سوم از جمله دوقلوها، سه قلوها و احیانا چندقلوهایی هستند، که قاچاقی به دنیا آمدهاند؛ و بدون شناسنامه، محروم از هرگونه خدمات اجتماعی، بدون امکان رفتن به مدرسه، و بیسواد، تبدیل به معمای بزرگ فرهنگی چین فعلی شدهاند!!؟
از طرف دیگر، خانوادههایی هم که از “سیستم تک فرزندی” اطاعت کردهاند، بچههایی لوس و ننر، بسیار چاق و چله_که عنوان کوفته قلقلی به آنان دادهاند_ بعنوان قشرهای تنبل و پرخور و کم کار، فراهم آوردهاند؛ آن هم در یک جامعهی کمونیستی شتابزده برای پیشرفت، که نیازمند به تحرک و تکاپوی بیشتر از حد معمول است!!؟
بعبارت دیگر، فشار حزبی و سیاسی، برای “تک فرزندی” و… ، دقیقا، عبور از حد وسط متعادل اجتماعی، و سقوط به افراط و تفریط، در جامعهی چین کمونیست شدهاست.


_لولش لاکپشتی تغییر جامعهها، و فرهنگها
تغییر رژیم سیاسی_ بر خلاف تغییر سیستم انرژی، در گرمایشها و سرمایشها_ با تغییری کلی، گسترده و عمیق در آداب و رسوم و ارزشهای مذهبی، تاریخی، و ملی فرهنگها، و حتی تغییر بینشهای اساطیری و خرافات مردم، در رابطهی مستقیم است!!؟
برای نمونه، مثلا، اگر در تظاهراتی، یکبار تعدادی از افراد، از پهلوی اول، به نیکی یاد کنند، سلطنت طلبان سادهدل میپندارند که، جامعه، طالب بازگشت رژیم سلطنت است. در حالیکه، در همان حال، افراد آن جامعه، هزاران بار بیشتر، مشتاق و طالب زیارت جمکران، ظهور نزدیک حضرت ولیعصر(ص)، یا دخیل بستن به ضریح حضرت ثامن الائمه(ع) هستند، و در پیادهروی صدها هزار نفری اربعین، و توسل جستن به عتبات عالیات، و مانند آن شرکت میجویند؟؟!
همچنین، سالها در صف انتظار بسر میبرند، نامنویسی میکنند، پیشاپیش هزینهی سفر حج خود را میپردازند، نذر و نیاز مینمایند، تا مگر، نوبتشان به حج تمتع، یا حج عمره، زودتر فرا در رسد!!؟
ممکن است تکه پارهها و قطعاتی، از رژیم سلطنت، که در ایران همانند موزائیکی شکسته، اینطرف و آنطرف در قصهها، شعرها یا ادبیات حماسی، پراکنده است، نظر کسی را جلب کند، ولی این قطعات پراکنده از موزائیک شکستهی “سیستم سلطنت استبدادی”، باقی مانده از “سلطنت مشروطهی ایران”، هرگز، وجودشان از انسجام، اکثریت، جامعیت، قاطعیت، و اعتباری فراگیر برخوردار نیست، که بتواند یکسره، شوق دموکراسی راستین، در میان نسلهای تحصیلکرده و جوان ایران، و ارادهی متمرکز در انتخابات و آراء واقعی را، در سرها و دلهای مردمان بمیراند، و آنها را، دوباره، به قمار دور باطل سرنوشت بازی با افرادی مانند نادرها، آغا محمدخانها، محمدعلی میرزاها، شاه سلطانحسینها، و یا حتی پهلویهای اول و دوم، مصرانه، تشویق نمایند؟؟!
_انسانها، و موشهای آزمایشی!؟
جامعه، و مردم آن، مانند موشها، یا خوکچههای هندی در آزمایشگاهها نیستند که، بدلخواه، بتوان آنها را، به شکلهای گوناگونی از زندگی، پوشش، خوراک، و انتخاب زوج و نوع مسکن و، و، و، وادار ساخت!!؟
هرگونه فشار برای تغییر مردمان در جامعهها، با شمار بیشماری از واکنشهای ناشناخته_ مقاومتهای منفی، و حتی بسیار بدخیم، نیمه فعال، و فعال پیشبینیناشده_ روبرو میشود که، کم و بیش، هیچ تئوریسین یا نظریه انقلابی، و اجتماعی_حتی احتمالا، با همهی تخیلهای خلاقشان _پیش از آن، به تصورشان در عالم بیکران خیال هم، فرا در نرسیدهبودهاست!!!



_فرانسه، و جمهوری پنجم آن!؟
فرانسهی امروز را، دارای “جمهوری پنجم” مینامند. این عنوان، معنیاش آنست که پس از انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹م)، کشور فرانسه، دستکم، پنج بار، تغییر رژیم جمهوری در برابر مرده ریگ رژیمهای سلطنتی، داده است. و هنوز هم، چه مقاومتهای عجیب و غریب، که در برابر یک ماده قانون ساده_ مثلا مانند تغییر سن بازنشستگی، یا افزودن مالیاتی هر چند بسیار اندک، بر استفاده کردن از اینترنت و، و، و_انجام نمیگیرد، که موجب خرابیها و آتش زدنهای بسیار، و درگیری پلیس و دولت با مردمان، نمیشود؟؟!!

_حذفهای شتابزده، یکی از دردناکترین عوارض دیگر شتابزدگی انقلابها
بطوریکه سعید عابدی_یکی از نقادان جوان، و چیره سخن هنر هفتم ما، در نقد فیلم “دانتون” از جمله، چنین بهنگام و رسا مینویسد:
“سکانس جذابی از فیلم دانتون
بنظرم در این سکانس، ماهیت همهی انقلابها، بصورت مفید و مختصر، به تصویر کشیده میشود. استاد نقاش، بر دیوار تالاری بزرگ، مشغول کشیدن نقاشی دهم اوت، حساسترین صحنه انقلاب فرانسه است (لحظه دستگیری لوئی شانزدهم، فتح تویلری و ملغی شدن سلطنت)
روبسپیر (۱۷۹۴-۱۷۵۸م) که حالا با “حکومت وحشت”، زمام کامل قدرت را، به دست گرفته است، طبعا در وسط نقاشی است، و برای کشیدن تصویرش به آنجا آمده است. ناگهان بر سر نقاش داد می زند: فابِر (از یاران نزدیک دانتون) اینجا چکار میکند؟! او را از نقاشی حذف کن! استاد نقاش، با ملاحظه میگوید:
” اما، همه میدانند فابِرآنجا بود، و حضور موثر داشت.” روبسپیر نعره میزند:
” او هرگز آنجا نبود!! بعلاوه، او اکنون، “خائن” به جمهوری است، نباید در این نقاشی باشد.”
بنظر میرسد تصاویر روزهای حساس انقلاب، و محو شدن چهرههائی خاص، به مرور زمان از تصویرها، ریشهئی قدیمی در تاریخ انقلابها داشتهباشد.
پینوشت: این سکانس در نسخهی دوبله فارسی و پخش شده در تلویزیون ایران وجود ندارد… “(سعید عابدی، کانال تلگرام “تنهایی یک دونده دو استقامت”)
آری اژدهای انقلاب_ بنابر مشهور_ حتی، فرزندان خود را نیز، فرو میبلعد. زیرا، “ظلم بالسویه” را، “عدل”، میپندارد!!؟
یادآوری:
در حذف یاران انقلابی در شوروی، به دستور استالین، از جمله رجوع کنید به مقالهی بسیار ارزندهی “در جستجوی تروتسکی: چهرههایی که از عکسهای انقلاب حذف شدند” به قلم “صبا زوارهای”_پژوهشگر هنر.

_و اما، چین کمونیست؟؟!
“چین کمونیست”، با تغییراتی بس شگرف، از جمله با انقلاب فرهنگی مائو(۱۹۷۶-۱۹۶۶م)، که امروز موجب تاسف و پشیمانی آنهاست، و مشکلاتی دیگر نیز به بار آورده است، در هنگ کنگ با مقاومتهای بسیار، روبرو است، و هر متفکر اجتماعی اندیشمندی را، به تامل برمیانگیزد، که دیگر مسلما، قیاس ایجاد تغییر در اجتماع، با سرعت و قاطعیتی که در تغییرات وسایل تکنولوژیک انجام میگیرد، حتما، یک قیاس مع الفارق، گمراه کننده، و مصیبتبار و، تاسفانگیز است.
مثالی ضربالمثلگونه، که گویا در زبانهای اسلاوی، سابقهی دیرین دارد، از لنین و یا از یاران نزدیکش، یاد شدهاست که “انقلاب کمونیستی”، با طبخ یک تابهی املت، شبیه هم شمرده شدهاند. چنانکه در گفتار شمارهی ۱۶۵_از همین سلسله گفتارها در کانال تلگرام “فردا شدن امروز”_ اشاره رفت، واقعا چه وجه شباهت، و قیاسی بین تهیهی املت، و شکستن چند تخم مرغ، با پیاده کردن یک انقلاب اجتماعی زیر و رو کنندهی جامعهئی کهنسال، مستغرق در مذهبی ارتدکس، و خرافات و آداب و رسوم دست و پاگیر، میتوان یافت، که چنین قیاس مع الفارقی را بتواند، شایستهی توجیه خود، فرا در نماید؟؟!


_تغییر پذیری فرهنگ انسانی!!؟
فرهنگ انسانی، البته که تغییر میکند، و نیز میتوان در آن تغییراتی ایجاد کرد_با برنامه ریزی بسیار دقیق، و جامع _ بس آرام و با نرمش، با صبر و حوصلهی فراوان، در طول نسلها، و نه شتابزده، با سرعت، و در مدتی بس کوتاه_مثلا در طول عمر یک، یا دو نسل و یا حتی سه نسل !!؟؟
این بحث ضرورت حرکتی آهسته رو، برای نیل به بهزیستی در جامعهی انسانی، خواه و ناخواه، این ابیات سعدی را، در ذهن متداعی میسازد که:
_به چشم خویش دیدم در بیابان
که آهسته، سبق برد از شتابان…
_اسب تازی، دو تک رود به شتاب
شتر، آهسته میرود شب و روز…
_انقلاب مشروطیت ایران، و ضرورت آن!!؟
انقلاب مشروطیت ایران _۱۳۲۴ه.ق/ ۱۲۸۵ه.ش/ ۱۹۰۶م_ هرچند بسیار ضروری مینمود، و سرانجام، پس از ۲۴۰۰ سال استبداد، دگر وقتش هم رسیده بود؛ با این وصف، نسبت به ظرفیت فراگیر کمیت و کیفیت رسوخ همهی ابعادش در نظام اجتماعی ایران، واقعا، تا حد زیادی شتابزده انجام گرفتهاست. و همین شتابزدگی، بدون پیشدرآمد و آموزشهای مقدماتی فراگیر لازم _دهها سال پیش از آن_ سبب گشت که غول ضربت خوردهی استبداد کهن، به سرعت، دوباره نفسی تازه کند، و بر پای شوم خود برخیزد، حملهی مجدد خود را، بر انقلاب نوپای مشروطیت آغاز نماید، و سوکمندانه، با نام و شکلی مزورانه و تازه، دوباره، به استبداد جانسخت خویش، ادامه دهد!!!؟
معماری شالودهسازی انقلابی چنان تازه و بیسابقه_ مانند انقلاب مشروطیت ایران _ بویژه به زمانمندی و گاهشماری دستکم چندین نسل، مقدمهچینی و آموزشهای لازم بسیار سخت، نیازمند بودهاست!!؟ از اینرو شتابزدگی، و برپاداشت آن، در طول یک نسل، بسیار به استواری زیرسازهای ضروری آن، لطمهئی جبران ناپذیر، وارد ساخته بوده است. گویی پدران خوش باور، و خوش بین ما، میخواستهاند که همان املت فرا پزند، و نه آنکه به انقلاب_بمعنی زیر و رو کردن تمامی ابعاد جامعه_ اقدام فرا ورزند؟؟!!!
چنانکه اشاره رفت در هر صورت، راه به سوی دموکراسی راستین، البته ممکن است_ و تاکید میورزیم که بسیار هم ممکن است_لکن، راهی بس طولانی در پیش دارد. و نیاز به آموزش شیوههای نو، در فرهنگ و زندگانی اجتماعی و سیاسی نوین دارد، که آن هم بسیار تدریجی، بسیار آهسته، و بسیار هم پیوسته، ولی بدون هیچگونه توقف_ باید ادامه یابد!!؟
از اینرو، هرگز نباید به یافتن تکه پارههایی غلط انداز، از موزائیک شکستهی سیستمهای استبدادی تاریخ ایران، امید بست، و در عالم رؤیا، تصویر سازیهای خیالی نمود!!؟
_حرکتی نورآسا، و لولشی لاکپشتگونه
در کائنات، در فضای گستردهی گیتی، ما دستکم با دو نوع حرکت متضاد، روبرو هستیم. گوئی که جهان، از نظر جنبش و پویایی دو قطبی حرکت میکند، شتابندگی و درنگآسایی!!؟ یعنی همزمان، هم پرشتاب، و هم پر درنگ است. گوئیا، “شتابندگی کن، به آهستگی”، سرمشق رهنوردی، در جریدهی عالم است!؟؟
معمولا، سرعت حرکت کهکشانها، و دور شدن آنها از یکدگر را و نیز، تابشها و پرتابشها، یا جاذبهها و دافعهها، و فواصل اجرام آسمانی را، با سرعت نور_۳۰۰ هزار کیلومتر در ثانیه_ و سالهای نوری میسنجند.
لکن، هنگامی که از کمال پذیری، دگر دیسی، تحول یا تکامل کرات و موجودات، سخن در میان است، شتابها به حداقل، و بسیار کند، صورت میگیرد. برای نمونه، همین کرهی نازنین زمین خودمان را، میلیاردها سال تخمین میزنند که، دگردیسیهایش آن را، بسیار به کندی، بصورت امروزی، قابل زیستن برای بشر، در آوردهاست!!؟
ظاهرا، و به احتمال قوی، سرعت دگردیسی جامعهها و تغییر آنها، کم و بیش از سرعت کم شتاب دگردیسی اجرام آسمانی، پیروی میکنند، و نه از سرعت پرشتاب نور و مانند آن!؟؟
لکن، با کمال تعجب، انسانها، گوئیا تحقق آرزوها، و خواستههایشان را، با سرعتی نورآسا خواستارند. و شگفتتر این که، انسانها خود نیز، همزمان از هر دو خوی شتابندگی، و درنگ آسایی، برخوردارند!!؟ گاه، در ارادهی معطوف به خواستی ویژه، به آهنگی سخت شتابنده، در میشتابند؛ و گاه در آسودگی، به خفتن و تنبلیدن، به جان و دل، تن درمیدهند: “دنیا رو آب برده؟؟!! کچله رو، خواب برده!!؟”
از آنجا که، گوئی انسانها، در رسیدن به آرزوهای پرگستره، و دورا دورشان در افقهایی بس بیکران، به جبران عمر کوتاهشان، میخواهند هرچه زودتر، بدانها، نورآسا، فرا در رسند!!؟
گر نمردیم؟! زنده_بردوزیم
_جامهئی کز فراق چاک شده
ور بمردیم؟! عذر ما بپذیر!:
_ای بسا آرزو که خاک شده
لا ادری
افسانهی/ رسوائی حیات، دو روزی نبود بیش
آن هم “کلیم”!
با تو بگویم که چون گذشت:
_ یک روز، صرف بستن دل شد به این و، آن
_ روز دگر؟! به کندن دل، زین و آن گذشت
کلیم کاشانی(۷۱=۱۰۶۱-۹۹۰ه.ق/۱۶۵۰-۱۵۸۲م)
_سرعت خیال، و سرعت نور!!؟
آیا هیچ میدانستیم که: “سرعت خیال”، صدها میلیون بار، سریعتر از “سرعت نور” است؟؟!
و این موهبت_ سرعت بیکران خیال_ پشتوانهی پر برکت “تخیل خلاق” انسانهاست!!؟
و“انقلابها!؟”، مظهر و مصداق سرعت پرشتاب آرزوهای بشری، برای تحقق در عمر کوتاه انسانها، در تخیل خلاق آنهاست!!؟
از اینروست که، همیشه، در برابر کندی حرکت دگردیسی، و تغییر جامعههای بشری، همواره،”انقلابیونی شتابزده” با فرضیههای بیدرنگ خود و تخیل خلاقشان، فرا بر خواهند خاست، تا بلکه، با سرعتی انقلابی، فراتر از سرعت نور، با سرعت خیال، به تحقق آرزوهای خویش، فرا در رسند!!!؟؟
لکن، چنانکه دیدهام، واقعیتهای تاریخی، همواره، بمراتب کوتاهتر از سرعت آرزوهای ما، لاکپشتوار، بسان شبه حرکتی، یعنی فقط میلولند_کند، بسیار کند و سوکمندانه، بسیار مایوس کننده!!؟
این گفتار نخستین بار، با شمارهی ۱۷۱، در کانال تلگرام “فردا شدن امروز” در تاریخ چهارشنبه ۱ آبان ۹۸/ ۲۳اکتبر۲۰۱۹ منتشر شده است.
تاریخ انتشار در سایت خط چهارم، با تجدید نظر و اضافات: یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۳/ ۱۲ می ۲۰۲۴

این گفتار را چگونه ارزیابی می کنید؟ لطفا ستارهها را، طبق خط فارسی از راست به چپ، انتخاب فرمایید ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ ضعیف، معمولی، متوسط، خوب، عالی
متوسط ۵ / ۵. ۱۱
با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر،
این گفتار شیرین بعد تازه رفتار انقلابی و ارتباط آن با زیر ساختهای جامعه را روشن نمود. تغییر موزون ، هماهنگ و سنجیده و نه شتابزده.
این گفتارها بقدری روشن بخش و چند بعدی میباشند که احاطه بر بخشهای مختلف معرفتی تنها از عهده آن استاد بزرگوار بر میاید.
و اما اینجانب نقدی دارم بر تعداد دیدگاههای نوشته شده بر هر گفتار.
این نقد از یک تحلیل آسیب شناختی بر میخیزد.
صفحاتی با چنین روشنی بخشی نباید خالی از نقد و کامنت و دیدگاه باشد. نه ۳ یا ۴ که حداقل ۳۰۰۰و یا ۴۰۰۰ .
کجایند دانشجوبان تاریخ، سیاست ، جامعه شناسی ، روانشناسی و و و و و؟؟؟؟
درد یزرگ تر آنست که زیر صفخات یک سلبریتی درجه ۲ و ۳ هزاران کامنت باشد و اینحا اینگونه.
اگر آن را بیماری نام ننهبم پس چه بگوییم؟
مشتاقانه منتظر گفتار بعدی شما هستم.
حسین
با سلام و درود
با آرزوی سلامتی برای استاد فرهیخته، اشاره با سرعت بالاتر خیال از سرعت نور، بسیار شیرین و جذاب بود و انسان به فکر فرو می رود، یعنی بین خیال و واقعیت، واقعیتهایی هست که باید به تجربه آیند.
بار دیگر گفتاری جذاب، الهام بخش و تزیین شده به نقاشی ها و عکس های مربوطه که خواندن آن را راحت تر میکند.
با آرزوی طول عمر همراه با سلامتی و عزت برای استاد عزیز و گرامی.