معرفت امری دسته جمعی است.
چنانکه #بزرگمهر فرزانه گفته است:
“همه چیز را،همگان دانند؛ و همگان”هنوز” از مادر نزائیدهاند.”
از اظهار نظرها و واکنشها
انوشیروان عادل، یا ظالم
پرسش و پاسخ بسیار ضروری
میم.سین قاضی زاده نیشابوری گرامی_ که از یاران ما، بر سر سفرهی “فست فود معرفت” اند، پس از انتشار گفتار شمارهی۶۳ برای ما، با لطف، نگاشتهاند که:
“درضمن گفتار شمارهی۶۳، رفتار بسیار ناجوانمردانهی انوشیروان با آن دبیر مظلوم، برایم شوکآور بود؛ لکن، با ته مانده های خاطرهی عدالت انوشیروان دادگر در ذهنم، همچنان، در تضاد بود.
چگونه ممکن است همهی آنچه که ما، دربارهی انوشیروان میدانستیم غلط، و یا حتی وارونه بوده باشد؟
مثلاً سعدی در آغاز بوستان، در مدح ابوبکربن سعد بن زنگی، خود را با پیامبر اسلام(ص) مقایسه می کند، که همانطور که پیامبر اسلام به تولد خود، در زمان انوشیروان افتخار کرده است، او_سعدی_نیز، افتخار شاعری، در زمان ابوبکربن سعد بن زنگی را، داشته است:
مرا طبع، از این نوع خواهان نبود
سر مدحت پادشاهان نبود
ولی نظم کردم به نام فلان
مگر باز گویند صاحبدلان
که سعدی، که گوی بلاغت ربود
در ایام بوبکر بن سعد بود
سزد گر به دورش بنازم چنان
که سید، به دوران نوشیروان
#دیباچه_بوستان ، ابیات ۱۲۸ تا ۱۳۱
چنانکه خود بهترمیدانید، حدیثی از پیامبر اسلام(ص) روایت میکنند که فرموده است: من در زمان پادشاه عادل، متولد شدهام.
آیا لطفاً توضیحی وجود دارد، که مرا قانع سازد، تا درباره ی انوشیروان به داوری کامل، و راستین هدایت شوم؟!
ضمناً، من فکر نمیکنم این مشکل من به تنهایی باشد. شاید، بیشتر از خوانندگان شما نیز، مانند من در مورد انتقاد از انوشیروان، اگر نگویم دستخوش شوک، ولی حتماً دچار ناراحتی، و یا حتی مقاومت می گردند.”
دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ / ۲مارس ۲۰۲۰
با تقدیم ارادت و سپاس _ میم.سین قاضی زاده نیشابوری
جناب قاضی زاده نیشابوری، در مورد آخرین بخش یادآوری شما_ ناراحت شدن از انتقاد از انوشیروان_ و گسترهی آن در میان خوانندگان گرامی ما، حق با شماست.
لکن، در توضیح بی اساسی این تعصب و پیشداوری دربارهی انوشیروان، به چند نکتهی زیر، لطفا، توجه فرمایید:
۱)_آنچه که دربارهی حدیث افتخار پیامبر، به تولد در دورهی پادشاه عادل گفته شدهاست، اصل عبارت آن چنین است:
وُلِدتُ فی زَمَنِ المَلِکِ العادل: من در زمان پادشاه عادل تولد یافتهام!؟!
برای تشخیص صحت یک حدیث، حدیث شناسان، نخستین معیارشان این است که محتوای یک حدیث، نباید با محتوای کلام مجید، در تضاد باشد.
بدین معنی که حدیث شناسان، هرگاه از صورت ظاهر حدیث نقصی نیابند، لکن معنی آن را با آموزههای قرآن در تضاد ببینند، آن حدیث را، کاذب میپندارند، و رد میکنند.
حدیث، نباید ضد آموزههای قرآن باشد. بلکه، حدیث باید در تایید، توجیه، و تفسیر، بیشتر به گونهی شرح آیات قصار گونهی قرآن، بشمار رود. در کلام مجید، دربارهی پادشاهان، بصراحت چنین آمدهاست که:
انَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَهً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّهَ أَهْلِهَا أَذِلَّهً ۖ وَکَذَٰلِکَ یَفْعَلُونَ
سورهی نمل= ۲۷/ آ ۳۴
_پادشاهان چون به هر آبادی گام فرو در نهند، آن را فاسد و تباه مینمایند. عزیزترین مردمان آن را، خوار میگردانند، و بدینسان رفتار میکنند.
بنابر این درحالیکه نظر کلام مجید درباره ی پادشاهان، اینچنین منفی باشد، بدین ترتیب بسیار بعید می نماید که پیامبر اسلام(ص) به اینکه در زمان شهریارعادل تولد یافته است، افتخار ورزد.
در حقیقت این حدیث، حدیث نیست؛ بلکه یک “حدیث واره” است. در اصطلاح حدیث شناسان، چنین حدیثی را از جمله “احادیث موضوعه” بشمار میآورند.
“موضوعه” یعنی اصل نیست، بلکه وضع شدهاست. به زبان امروزی، یعنی “جعلی” است. باید بر این بیافزاییم، که این “حدیث واره” از چه زمان، و به چه مقصود جعل گردیدهاست؟
در دورهی بنی امیه، به خاطر تحقیر“مسلمانان غیر عرب تبار”، که عموماً به “عجم” ها مشهورند، نهضتی از ایرانیان، به نام ” #شعوبیه “، بر علیه زیادهروی اعراب در تحقیر ایرانیان، پدید آمد. آنان که نیاکان عجم خود را، مورد تحقیر مییافتند، دست به ساختن احادیث و اشعاری در افتخار نژادی، و پیشینهی تاریخی خود زدند، و به انتشارآنها پرداختنند.
بسیار محتمل است که حدیث افتخار پیامبر(ص) به تولد در زمان ملک عادل، نیز، از این گونه احادیث موضوعهی شعوبیه، یعنی ایرانیان ضد عرب بوده باشد!؟!
۲)_نکتهی دوم، توجه به رسالت و اساس پیام اسلام است. رسالت اسلام، این است که حضرت نبی اکرم(ص)، برای پاکسازی دورهی جاهلیت، مبعوث شدهاند. از این رو، بسیار بعید مینماید، که شخصیتی که دورهی قبل از اسلام را، عصر جاهلیت میداند، آن وقت مدعی شود که، من در عصر جاهلیت، در دوره پادشاه عادل تولد یافتهام!!؟ و این افتخار جعلی و کاذب را، دلیل اصالت خود و رسالت خویش در پیکار با عصر جاهلی، به شمار آورد؟؟!
۳)_سعدی در مقدمهی بوستان، ظاهراً، رندی کرده است. زیرا، پس از ستایش و به آسمان رساندن ممدوح خود، یکباره ۲۳ بیت بعد، خطاب به همان ممدوح میگوید:
هم از بخت فرخنده فرجام توست
که تاریخ سعدی، درایام توست
که تا بر فلک ماه و خورشید هست
در این دفترت، ذکر جاوید هست
دیباچهی بوستان، ابیات۱۵۱ و۱۵۲
زیرا در این دو بیت، گویا سعدی خود را، با فردوسی مقایسه می کند، یا از او پیروی نموده، و اثر خود را، با شاهنامه مقایسه می نماید. چنانکه فردوسی میفرماید:
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و، از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم، کاخی بلند
که از باد و باران، نیابد گزند
سعدی نیز میگوید، تا بر آسمان ماه و خورشید وجود دارد، اوراق دفتر بوستان من نیز، وجود خواهد داشت. و اینک ای پادشاه_ابوبکربن سعد بن زنگی_به تو بشارت میدهم که تو خیلی عاقبت بخیر شدهای. زیرا، در زمانی که سعدی بوجود آمده، و اثری پدید آوردهاست، که پایداری اش با پایداری ماه و خورشید برابری میکند، از تو نام برده و بدین سان نام تو را، جاودان ساختهاست.
۴)_پیام اصلی کلام مجید، دربارهی انسان این است که “همه از یک موجود نرینه، و مادینه به وجود آمده اند. هیچ یک را، بر دیگری، فضل و افتخار نیست. فقط کسی در نزد خداوند گرامی است، که پرهیزکارتر از دیگران، و خداترس تر است.”
أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثىٰ وَجَعَلناکُم شُعوبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفوا ۚ إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم ۚ
سوره حجرات=۴۹/ آ۱۳
سعدی همین مضمون را، از کلامالله مجید گرفته است، و به نظمی بلند در آوردهاست، که از افتخارات او به شمار میرود:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را، نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
در این صورت باز هم، بنابر آموزههای قرآن، هیچ حقیقت و مفهومی نمیتواند داشته باشد که پیامبر اسلام(ص) به تولد در عصر جاهلیت، در دورهی یک پادشاه از فرمانروایان عصر جاهلی، افتخار ورزد. این تولد، به خودی خود در عصر جاهلیت، فضیلت و افتخاری نمیتواند باشد.
۵)_ کلمهی “عادل” را، پارهای از لغت شناسان زبان عربی، از جملهی “کلمات متضاد” میشناسند. یعنی کلمهای که دارای دو مفهوم متضاد میتواند باشد:
الف)_عادل، به معنی “عدل گستر”، یعنی دادگر است.
ب)_عادل به معنی عدول کننده از عدل و حقیقت نیز، میتواند معنی دهد، یعنی کسی که “بیدادگر” است. در هر صورت، کلمهی عادل بنابر اصطلاحات قرآنی، از “محکمات” نیست. بلکه از “متشابهات” است. “محکم”، از نظر اصطلاح در تفسیر قرآن به کلمات صریح، شفاف و بی ابهام گفته میشود. و کلمات “متشابه”، به کلماتی که ذکرش ابهام برانگیز است، و انسان را می تواند به تردید و اشتباه اندازد. به اصطلاح اهل منطق “مقول به تشکیک” است. یعنی، انسان را، به شک میاندازد. در دستور زبان فارسی، به کلمات متشابه، “لفظ مشترک” گویند.
در فارسی میتوان کلمات آب یا گلاب را، از محکمات دانست، که صریح و شفاف، یک معنی بیشتر ندارند. برعکس کلمه ی “شیر” از متشابهات است. چون ذکر “شیر” میتواند به حیوان درندهای که سلطان جنگل است اطلاق شود، میتواند به شیری که کودکان از آن تغذیه می کنند_که از گاو و گوسفند و بز میدوشند_ و یا شیر مادر، و یا به شیر سماور و آب انبار، واخیرا نیز مانند شیر گاز_ که محکمتر و قاطع تر از شیرهای سماور و آب انبار است_ و مانند آن، گفته شود.
در این باره شعر وارهای هم، گفته شده است که:
آن یکی، شیر است اندر بادیه (ظرف)
و آن دگر، شیر است اندر وادیه(وادی، صحرا)
آن یکی، شیر است، کادم می خورد
و آن دگر، شیر است کادم میدرد
این دو بیت از لا ادریها است که به مثنوی معنوی دفتر اول، افزودهاند، اصل شعر مولوی در دفتر اول چنین است:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن “شیر” و “شیر”
مثنوی، دفتر اول حکایت ۱۱، طوطی و بقال
تکرار شیر و شیر، همان اشاره به “کلمات متشابه” و یا “لفظ مشترک” است، که به معانی متفاوت و متضاد که بدانها اشاره رفت، اطلاق می گردد.
بنابر این مفهوم متضاد عادل_عدالت پیشه و عدول کننده از عدل_ می توان مفهوم حدیث وارهی منسوب به پیامبراکرم(ص) را چنین تعبیر کرد که:
“من در عصر جاهلیت، در دوران پادشاه عدول کننده از عدالت، یا بیدادگر متولد شده ام، تا به هنگام، بر ضد جاهلیت و بیعدالتی پیام آورم، و به جهاد پردازم!؟!”
۶)_در زمان ساسانیان، از زمان #اردشیر_بابکان (سلطنت ۱۸=۲۴۲-۲۲۴)، طبقات اجتماعی ایران_ معمولا به چهار طبقه_ تقسیم، و با دقت از یکدیگر تفکیک شده بودهاند. این سیستم تفکیک طبقاتی را، در اصطلاح مردم شناسی و جامعه شناسی ” #سیستم_کاست ” ها مینامند.
سیستم کاست ها از قدیم، و حتی تا امروزه در هندوستان هنوز پابرجاست، حتما شما، احیانا، بارها عنوان زشت و وقیحانه ی طبقات نجس_ The Untouchables_را که به فرودستان هند گفته میشود، شنیدهاید؟! وجود عادت به رعایت تفکیک طبقاتی، یا سیستم کاست ها در هند، کاملا متضاد با سیستم دموکراسی است. هندوستان از نظر صوری_ با توجه به جمعیت فرا میلیاردی آن_ به نام بزرگترین دموکراسی جهان، نامیده میشود.
موارد و مشکلات بحران آفرین از برخورد و تعارض کاست ها، با دموکراسی در هندوستان، امری سوکمندانه روزمره، و مزاحم عادی بشمار میرود!؟!
در ایران به سبب تساوی جویی اسلامی، سیستم کاست ها یا طبقاتی، یکسره از هم پاشیده است. تا جایی که حتی بردگان در ایران و جهان اسلام به پادشاهی رسیدهاند_ #نظام_برده_شاهی مانند سلطنت غزنویان و سلجوقیان در ایران و مملوک یا ممالیک در مصر، که در آغاز همه برده بودهاند؟!! ( رک به کانال تلگرام و اینستاگرام فردا شدن امروز، گفتارهای۱۱۷و۱۶۱)
ممالیک جمع مملوک، به معنی غلام و سربازان مزدور است.( ویکی پدیا، #مملوکان_مصر)
مزدک، نخستین جنبش ضد طبقاتی را، در ایران بوجود آورد، لکن با سرکوب شدید انوشیروان روبرو گردید.
#انوشیروان دوباره با شدت هرچه تمامتر، نظم نحس تفکیک طبقاتی را، بر سر جای خود باز گردانید!!؟
ضمنا، از آنجا که یکی از معانی عدل، نهادن هر چیز بجای شایسته ی خویشتن است (العدلُ وَضعُ الشی، فی ما وُضِعَ لَه)، از اینروی احتمال می رود که شیفتگان نظام طبقاتی، انوشیروان را، عادل_ یعنی کسی که هر طبقه را، دوباره بجای اصلی خویشتن نهادهاست_ لقب داده باشند؟؟!!
شبیه لقب “آریامهر” برای پهلوی دوم، و از آنجا که تمام مورخان باید از عمل نیک انوشیروان، در سرکوب مزدکیان یاد میکردهاند، از اینروی آنان نیز، به شهرت عدل انوشیروان، بعنوان عادل، آگاه یا ناآگاه، خواسته یا ناخواسته، دامن زدهاند؟!!
بنابراین به یک معنی عدل انوشیروان، عدل طبقاتی بودهاست، و نه عدل اجتماعی برای همه، یعنی یکسان پنداری و برابر شماری همه ی اقشار ملت ایران_(عدل مزدکی)؟!!
افزون بر این در دوره ی سلطنت پهلوی اول و دوم، بخاطر اصرار افتخار آمیز به نظام شاهنشاهی ایران، مسلما، انوشیروان را همیشه با لقب عادل یاد می کرده اند. در جایی که در دیکته و املای اسم “آغا محمد خان قاجار” با غین، تعصب می ورزیدند، که طبق بخشنامه ای محرمانه، دیگر نام “آغا محمد خان” را هرگز با “غین”، آغا ننویسند، بلکه بدان خواجه ی تاجدار نیز، مانند دیگر مردان غیر اخته، “آقا” با “قاف” خطاب کنند؛ جای تعجب نیست که انوشیروان را_ همانند “خلیج همیشه فارس”_ نیز همیشه عادل بنامند؟؟!! ( رک به کانال های تلگرام و اینستاگرام فردا شدن امروز، گفتار۱۷۴ )
***
جناب قاضی زاده نیشابوری، با توجه به این احتمالات، امید است هنگامی که شما با حقایق تاریخی دربارهی شیوه رفتار فرعون منشانهی انوشیروان در برخورد با آن دبیر مظلوم روبرو میشوید، دیگر چندان دچار ملالت خاطر، و شوک غافلگیری، یا شوک حاصل از رویارویی با ناگهانگی نگردید. و همین طور امید که دیگر خوانندگان گرامی ما نیز، با نام انوشیروان، از این پس همانند شما، رویارو شوند. و این ملاحظات برای دیگر خوانندگان نیز که جز انوشیروان عادل چیز دیگر نشنیده بودهاند، بحد کافی روشنگر بوده باشد.
در هر حال از این ابراز تردید و پرسشتان بسیار سپاسگزاریم، و تشکر مضاعف ما، برای آن است که از ابراز تردید خویش، خودداری نورزیدهاید، و موجب شدید که نقص و نارسایی اطلاعاتی ما، در هنگام ذکر داستان انوشیروان، با پرسش شما جبران و تکمیل گردد. دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ / ۲مارس ۲۰۲۰
با تجدید سپاس و ارادت_ خط چهارم
( قابل توجه خوانندگان گرامی، لطفا اگر مقالات را از طریق موبایل مطالعه می فرمایید، برای پیشگیری از بهم ریختگی حروف و واژهها، صفحهی نمایش موبایل را در حالت افقی قرار دهید. با سپاس)
این گفتار را چگونه ارزیابی می کنید؟ لطفا ستارهها را، طبق خط فارسی از راست به چپ، انتخاب فرمایید ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ ضعیف، معمولی، متوسط، خوب، عالی
متوسط ۴.۷ / ۵. ۱۰