گفتار شماره‌ی ۲۲۵_واحه‌های آزادی در برهوت استبداد( قسمت دوم)

به چه کار آیدت ز گل طبقی از گلستان من، ببر ورقی گل همین پنج روز و شش باشد وین گلستان، همیشه خوش باشد #سعدی، گلستان، مقدمه * مگر بویی از “عشق“، مستت کند طلبکار عهد الستت کند #سعدی، بوستان، مقدمه * چشم دل باز کن!!؟_ که جان بینی: _آنچه نادیدنی است؟؟!_ آن بینی دل… ادامه خواندن گفتار شماره‌ی ۲۲۵_واحه‌های آزادی در برهوت استبداد( قسمت دوم)

گفتار شماره‌ی ۱۸۵*_انکار مدعی

باز آ! باز آ! هر آنچه هستی، باز آ!؟ گر کافر و، گبر و، بت پرستی، باز آ!؟ : _این درگه ما!؟ درگه نومیدی نیست!!! : _صد بار!؟ اگر، توبه شکستی؟!  ‏باز آ!!!  منسوب به #ابوسعید_ابوالخیر (۸۳=۴۴۰-۳۵۷ه.ق/ ۱۰۴۹-۹۶۷م) نصیحت گوش کن جانا! که از جان دوستر دارند، جوانان سعادتمند، پند “پیر دانا” را #حافظ، غزل… ادامه خواندن گفتار شماره‌ی ۱۸۵*_انکار مدعی