گفتار شماره‌ی ۲۴۷_ درباره‌ی قصاص

به اشتراک بگذارید
۵
(۶)

گنه کرد، در بلخ، آهنگری

به شوشتر زدند، گردن مسگری!!؟

“لا ادری”

فولکلور، ادبیات مردمی

 قابل توجه خوانندگان گرامی، این گفتار یادآوری تکمیلی درباره‌ی گفتار پیشین_ شماره‌ی ۲۴۶: “کالبد شکافی سیستم، تحلیل نهادها” _ است. لطفا شایسته است برای درک بهتر محتوای این گفتار، در پیوست با گفتار قبلی_ شماره‌ی ۲۴۶_ خوانده شود. 

با سپاس

_قصاص، به سبک جاهلی سفاح؟؟!!

 در مورد تلون مزاج سفّاح ( با تشدید بر وزن عباس، به معنی بسیار خونریز)، با تغییر ۱۸۰ درجه‌ئی_در گفتار شماره‌ی ۲۴۶ سایت خط چهارم، و شماره‌ی ۱۶۲”تلگرام فردا شدن امروز” _ دیدیم که سفاح چگونه_ با تظاهر به میزبانی، در یک میهمانی_و شنیدن یک شعر، به جلادی بیرحم و سادیست تبدیل گردید. از آنجا که سفاح (خلافت ۱۳۶-۱۳۲ه.ق/۷۵۳-۷۴۹م)، نخستین خلیفه‌ی عباسی، مانند دیگر خلیفه‌های بنی‌امیه و بنی‌عباس، تظاهر به دینداری و دعوی خلافت اسلامی_ خلیفه الله، یا خلیفه‌ی رسول‌خدا_  می‌نمود، ناگزیر، لحظه‌ئی باید به شیوه‌ی قصاص او، توجه خاص مبذول داشت. و با واکاوی آن، با اطمینان، به این نتیجه‌گیری برسیم، که همه‌ی این صاحبان قدرت، در حقیقت، بیشتر “ماکیاولیست”_بازیگر قدرت_ بوده‌اند، تا یک متدین راستین!!؟

 گفتیم ماکیاولیست، باز باید، به فرمول ماکیاولیسم، توجه نماییم:

“هدف، کاربرد هر وسیله را، توجیه می‌نماید!”

 این ماکیاولیست‌ها_خلیفه‌های بنی‌امیه، و بنی‌عباس_ در حقیقت بیشرم‌ترین، بی مروت‌ترین، و بیرحم‌ترین ماکیاولیست‌ها، بوده‌اند. زیرا، مهمترین وسیله‌ی آنها، دین اسلام بوده‌است. و در خلافت خلیفه‌های بنی‌امیه، و بنی‌عباس، دین، خود، بیش از هر چیز دیگری، بعنوان یک وسیله، نخستین قربانی واقعی، در دست این ماکیاولیست‌ها بشمار می‌رفته‌است.

قصاص در اسلام، از محدودیت‌های خاصی برخوردار است، که پیش‌تر، در دوره‌ی مشهور به “جاهلیت!”، چنین نبوده‌است. در دوره‌ی جاهلیت، براحتی، نه تنها، پسر را به جای پدر، و یا پدر را به جای پسر، می‌کشتند، بلکه حتی، هر یک از افراد یک قبیله را، می‌توانستند بجای یک فرد، از قبیله‌ی دیگر، مورد تجاوز و قصاص خود، قرار دهند!!؟ بالاتر از این، قصاص جاهلی، شامل هر فرد از قبیله‌ی همبسته با قبیله‌ئی که یک تن از آنها کشته شده بوده است، می‌گردید.

_قصاص در اسلام

در جهان اسلام، از جمله، دو ویژگی، در محدودیت نسبت به قصاص در جاهلیت، در نظر گرفته شده‌است:

۱)_هیچ کس را، بجای شخص مجرم، نمی‌توانند مورد قصاص قرار دهند. جواز اجرای قصاص، فقط، ویژه‌ی شخص مرتکب است و، بس. نه خویشاوندان، و نه افراد قبیله‌ی او، و یا حتی قبیله‌ی همبسته و هم سوگند با قبیله‌ی او، بجای مرد مرتکب، نباید مورد اجرای قصاص قرار گیرند.

۲)_جزای قصاص، که خود در مرحله‌ی اول_از سه مرحله‌ی آن: انتقامی، جبرانی، و اعتلایی_ یک “سیئه” بشمار می‌رود، دقیقاً، می‌باید همسان و هم‌جنس جرمی باشد که، کسی نسبت به دیگری، مرتکب شده‌است. یعنی در حقیقت همان جزای انتقامجوست، و نه قصاص واقعی!!؟ و از اینجا، این فرمول شهرت یافته‌است که: “چشم، به جای چشم”، “دندان، به جای دندان” و مانند آن.

در جزای نقص عضو، طبق قانون شریعت، نمی‌توان بینی را هم، به جای دندان شکسته‌شده، برید؛ یا دندان را هم، به جای بریدن گوش، شکست. و یا حتی چشم را، به جای دست بریده شده، کور نمود، و، و، و.

در کلام مجید، این اصل به این صورت بیان شده‌است که:

“وَ جَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُها”: “جزای هر عمل بدی، عمل بدی، همسان آن است.”(سوره‌ی شوری=۴۲/ آ۴۰)

ظرافت تلطیفی، در جزای اسلامی، در انتخاب کلمه‌ی “سیئه” ابراز شده‌است. در حقیقت “سیئه”، سنجه، معیار، یا واحد زشتی و پلیدی است، و در برابر، “حسنه”، ضد “سیئه”، سنجه، معیار یا واحد عمل نیک است. ظرافت، در این مفهوم از “سیئه”، نهفته‌ است که “قصاص” در ذات خود، در مرحله‌ی اول_ جزای انتقامی_عمل نیکی نیست، بلکه مکروهی، مجاز مشروط است. یعنی، در صورتی که، با “دیه”، جبران نشود، و یا مورد عفو، قرار نگرفته‌باشد_ مرحله‌ی دوم، و سوم قصاص، مرحله‌ی واقعی اعتلایی قصاص است، و نه مرحله‌ی جزایی آن !!؟

و بنظر برخی از صاحبدلان، مدلول حکم کلی قصاص در کلام مجید، یعنی: “وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ” : ” و در قصاص، زندگانی منظور است، ای صاحبان تعقل و، استدلال” (سوره‌ی بقره=۲/ آ ۱۷۹) 

زیرا، در مرحله‌ی اول قصاص، یعنی مرحله‌ی جزایی انتقامی آن، بدان نام “سیئه” داده شده است. و این “سیئه”، به معنی “قتل مرتکب” و یا “نقص انتقامی عضو” اوست؛ و نه، حفظ حیات و اعتلای آن، که در ادای “دیه”، و “موهبت عفو”، ابلاغ گشته‌است!!؟   

 طبیعتاً، انجام “قصاص انتقامی”، اگرچه شرعاً، جایز است؛ لکن، در واپسین تحلیل_چنانکه اشاره رفت_عملی ممدوح، مستحسن، یا پسندیده نیست. و در نهایت عمل مجاز مکروهی است که حتی المقدور شایسته است که از انجام آن پرهیز گردد.

حال بازگردیم به عمل سفاح، نخست سفاح، بهیچ وجه در کار به اصطلاح قصاص خود، تلاش و کنکاشی نداشت، که بداند چه کسی نسبت به شهدای کربلا، در روز تاسوعا یا عاشورا، چه جرمی، و چه سیئه‌ای مرتکب شده‌بوده‌است، تا به همان جرم، مورد کیفر قرار گیرد!!؟

دیگر آنکه، واقعه‌ی دلخراش تاسوعا و عاشورای حسینی(ع)، در محرم سال ۶۱ هجری/ ۶۸۰ م، روی داده‌است. سفاح در سال ۱۳۲ه.ق/ ۷۴۹م، اقدام به قصاص مجرمان روز عاشورای سال ۶۱، از دیگران می‌نماید. یعنی دست‌کم، هفتاد و یک سال، بعد از وقوع آن فاجعه_(۷۱=۶۱-۱۳۲ه.ق)!!؟

 سفاح، گروهی از بنی امیه را، به بهانه‌ی دریافت جایزه، و صله، به دربار خود فرا می‌خواند، و آنگاه به “شیوه‌‌ی جاهلیت”، و نه اسلامی، بعنوان قصاص، همه را یکسان، از دم، به قتل می‌رساند، و نه مطابق جرم‌ها و گناهانشان، که احیاناً، ۷۱ سال پیش، در تاسوعا و عاشورای کربلا، مرتکب شده‌بوده‌اند.

 با توجه به فاصله‌ی بین جرم و قصاص، یعنی ۷۱ سال بعد، با تردید بسیار، می‌توان فرض کرد که، این دعوت شدگان از بنی‌امیه، همان کسانی بوده‌اند، که ۷۱ سال پیش در کربلا، مرتکب این گناه شده بوده‌اند.

 اگر واقعاً، این افراد همان‌ها می‌بودند، دستکم، می‌بایستی این هنگام، بیش از ۹۰ تا۱۱۰ یا ۱۱۵ سال از عمرشان گذشته بوده‌باشد؟؟!

 بنابراین، سفاح خلیفه‌ی مسلمانان_به اصطلاح حافظ و نگهبان اسلام_ دقیقا بر خلاف شریعت اسلام، عمل قصاص خود را، بشیوه‌ی اعراب جاهلی، کینه توزانه و خون‌خواهانه، و ماکیاولیستی انجام داده‌است!!

 یعنی کسانی را، به بهانه‌ی بنی‌امیه تباری، چه در کربلا بوده‌اند، و چه نبوده‌اند، چه سن شان اقتضا می‌کرده‌است که در کربلا بوده‌باشند، و یا هنوز، سالم و نسبتا قادر به حرکت و تکاپو بوده‌اند، به‌قتل رسانده‌است.

 ضرب المثل قصاص جاهلی در اسلام، با این فرمول بیان شده‌است که:

” گنه کرد، در بلخ، آهنگری

 به شوشتر زدند، گردن مسگری!!؟

“لا ادری”

 با ضریب احتمال بسیار اندکی در خطا، شاید به جرات بتوان گفت که، حتی یکی از قربانیان سفاح، در آن روز _ ۷۱ سال پیش_ در تاسوعا و عاشورای کربلا، حضور نداشته بوده‌است!!؟؟

 سفاح، مانند بدترین خودکامگان، در حقیقت می‌خواسته‌است، ایجاد رعب و وحشت در مردمان نماید. و ریاکارانه، خود را انتقام جوی اهل بیت، و نوادگان پیامبر(ص)، و فرزندان علی‌بن‌ابیطالب(ع)، و صدیقه‌ی زهرا(ع) جا بزند. و الا، رفتار خاندان بنی‌عباس با شیعیان، و خاندان علی‌بن‌ابیطالب(ع)، یعنی علویان، بهیچ روی، بهتر از رفتار بنی‌امیه با علویان، نبوده‌است.

 زیان کسان، از پی سود خویش

 بجویند و، دین اندر آرند پیش

(فردوسی)

_قصاص، انتقام جوئی یا سودا‌گری، یا معامله با ذات سرمدی؟!

در اجرای قانون قصاص ، چنانکه اشاره رفت، سه مرحله توصیه شده است:

۱)_ قصاص انتقامی

۲)_قصاص جبرانی

۳)_قصاص اعتلایی یا عفو!

قصاص انتقامی، همان قصاص بدی با یک بدی، همانند خود آنست؛ و نه، بیشتر!! این قصاص، برای کسانی است که، سخت، زیان دیده، و قدرت تخفیف مجازات و یا عفو مجرم را ندارند. و خوابشان نمی برد، تا مگر از مجرم خود انتقام بگیرند. کار آنها، جالب است که به هیچوجه ستوده نشده است. بلکه از آن، به انجام عمل بدی، یعنی”سیئه”، به انتقام عمل بد دیگری، یعنی سیئه‌ی دیگر تعبیر گردیده است.

و اما، “قصاص جبرانی”، برای آنست که اگر به خانواده‌ای، زیانی جبران ناپذیر زده‌اند، مثلا نان‌آور آنها را کشته‌اند، خانواده‌ی قربانی می‌گوید، ما قصد انتقام جوئی نداریم؛ ولی، به ما زیان جبران ناپذیری زده‌اید. نان‌آور ما را، از ما گرفته‌اید. پس، نه با جان خود، بلکه با مال خود، جبران نمایید. تا ما نیز، بتوانیم همانند شما، به زندگانی خود، با همه‌ی رنجش ادامه دهیم.

و “قصاص عفو”‌، که جنبه‌ی استعلایی دارد، بدین معنی است که اگر بتوانند، مجرم را ببخشند یعنی عفو کنند، با خداوند معامله کرده‌اند؛ و خداوند، پاداش عفو آن را، خداوار، با فراخی رحمت گسترده و خاص خود، جبران می‌کند. و کدام مومن راستین است که این معامله_با خدا را_ بر چیز دیگری، مانند انتقام جوئی، و دریافت وجهی مادی، ترجیح دهد؟؟!

بنظر بسیاری، این ظرفیت‌های ظریف و متعالی، که در قصاص جبرانی و بویژه در قصاص اعتلایی عفو است، یادآور می‌شود که در قانون قصاص، زندگانی راستین نهفته است:

“وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ، یَا أُولِی الْأَلْبَابِ” سوره‌ی ۲= بقره/ آ ۱۷۹

“ای صاحبان خرد فرجام اندیش! در قصاص راستین _قصاص جبرانی، یا اعتلایی و عفو_ حیات راستین، فرو در نهفته است!!؟”

ابوالعباس عبدالله سفاح، نخستین خلیفه‌ی عباسی در کتاب تاریخ بلعمی

تاریخ انتشار در سایت خط چهارم با تجدید نظر و اضافات: دوشنبه ۲۷ آذر۱۴۰۲/ ۱۸ دسامبر۲۰۲۳

تاریخ انتشار در کانال تلگرام “فردا شدن امروز”: پنجشنبه ۴مهرماه ۱۳۹۸/ ۲۶سپتامبر ۲۰۱۹- گفتار شماره‌ی ۱۶۳

این گفتار را چگونه ارزیابی می کنید؟ لطفا ستاره‌ها را، طبق خط فارسی از راست به چپ، انتخاب فرمایید ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ ضعیف، معمولی، متوسط، خوب، عالی

متوسط ۵ / ۵. ۶

۶ دیدگاه

  1. چشم ها را باید شست
    جور دیگر باید دید!
    (سهراب سپهری)

    با سپاس از گفتار فکر شوی‌-تان در دگر اندیشی قصه قصاص، تا دگر دیسی این سیئه حلال!

    هرچند گفتار، بنظر موجز و مختصر بود؛ اما در واقع مشروح و مشروع بود و شخصا اینهمه اطلاعات تخصصی استنتاجی، از دید مذهبی و آگاهی از مرجع های قرانی نداشتم؛ جالبه که اصطلاحات عربی را بسیار ساده، خواندنی و جذاب بیان میفرمایید!
    انبوه نکته سنجی های تاریخی و تقویمی با اعداد و ارقام قیاسی مستند، بسیار جذاب و عجیب بودند!
    تحلیل مدلل و موشکافانه انتقام جویی ماکیاولیستی بنی عباس و دید ابزاری شان نسبت به دین، همچون بنی امیه ای که خود قربانی همان استفاده‌ی ابزاری از دین و بازی با آن در جهت کسب قدرت شده بودند!
    عبرتی تاریخی در پله کردن مذهب، و حتی مردم، در جهت جنون ارتقاء بیشتر قدرت، که البته در نهایت هم، احیانا منجر به خودکشی می شود و تمام؛ چرا که بقول معروف، این نردبان نیز قطعا افتادنی است و بی خرد، بدبختی که بالاتر نشسته، در نتیجه استخوانش سخت تر و وحشتناک تر بشکند!!
    اما در این نوع خودکشی قدرت_مجانین، البته که انواع آسیب ها به مردم و قلمروها، علاوه بر زمان کشی ها، روی میدهد، که خدا داند‌ و بس!

    آیا روزی، آروزی پر شدن فاصله مدینه فاضله انسانیت را، بشریت، شاهد خواهد بود[!؟]تا جرم و گناهی در جهان متصور نبوده و اگر در حد اندکی هم بود، بخشندگی “حسنه”، جایش را به انتقام “سیئه”، دهد تا اعتلای شعار معروف “لذتی که در بخشش هست، در انتقام نیست!_امام علی (ع)” محقق گردد.

    به امید پایندگی گفتارهای خرد بخش و زایندگی نو_افکارتان در نوین سازی کهن_افکار آرکی تایپی!

  2. گفتاری بسیار خوب و آموزنده از جریان قصاص بود که خیلی‌ها از جمله خود من نمیدانستیم. در عفو لذتی است که در “انتقام” نیست. دل بزرگ میخواهد که مثلا اگر کسی جگر گوشه تو را زجر کش کند ببخشی، ولی دیده ایم که اینگونه افراد بزرگوار هم زیادند. ولی چرا میان پیامبران اینگونه اختلاف است در مورد عفو و قصاص. چشم در مقابل چشم، و مسیح میگوید ” اگر کسی بصورتت سیلی زد طرف دیگر صورتت را بیاور”. شاید او از عذاب وجدانی که بعدا گریبانگیر میشود اطلاع داشته! نمیدانم. ولی مثلا پاپ اعظم دیروز در مقابل تعجب جهانی گفت همجنس گرا گناهکار است ولی مجرم نیست و میتواند از هر نوع حق شهروندی برخوردار شوند. در جهانی که هنوز در خیلی کشورها آنها را مجرم میدانند. این نوع نگرش افرادی است که تفاوتهای فراوان با هم دارند و در ادیان هم ظهور کرده. دلی بزرگ و مهربان است و دلی تنگ و نامهربان با زمانه خود رشد میکنند یا نمیکنند.با تشکر از دست اندر کاران این گفتارهای اموزنده

  3. باسلام. وآرزوی سلامت جناب دکتر. به نکته ظریف شکستن خشونت اشاره فرمودید همچنان که اشتباه در قضاوت که چه مشکلاتی آفریده ولی جناب دکتر گاهی خشونت ودرد در اطرافیان وآدم زخم خورده چنان فجیع است که جز انتقام راهی نمی‌گذارد که البته آنهم حتما با نگاه انسانی قطعا به رفتاری انسانی بهتر است بدل شود

  4. فقط می تونم بگم نگاه بسیار انسان مدارانه و خردمندانه ای به مقوله‌ی “قصاص” بود. بشریت، امروز بیش از هر زمانی، به چنین تفسیرهای ناب و بشردوستانه‌ئی نیازمنده، تا بتونیم از تصاعد سرسام آور خشونت، مقداری بکاهیم.
    با سپاس و ارادت_ یگانه دادخواه

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *